شعارهای جنبش مهسا؛
از زن زندگی آزادی تا نه اینوری نه اونوری
اراده به براندازی
جهان جنبش مهسا را با شعار «زن زندگی آزادی» شناخت. زنانی که موهایشان را در سوگ این دختر میبریدند و نامش را صدا میزدند. زنانی در سراسر ایران که با به جان خریدن هر خطری با شعارهایی چون «صدا صدای زنهاست این انقلاب مهساست» و«هیز تویی هرزه تویی زن آزاده منم» خشم و بیزاریشان را از دههها خشونت و سرکوب ابراز میکردند.
شعارهای که وجه مشترکشان، خشم وعصیان علیه حکومتی سرکوبگر بود و پیامی جز سرنگونی حکومت و براندازی حکومت نداشت. شعارهایی مانند «فقر، فساد گرونی، میریم تا سرنگونی»، «این آخرین پیامه هدف کل نظامه» و «بهش نگید اعتراض، اسمش شده انقلاب».
برخی از این شعارها در اعتراضهای گذشته هم سرداده شده بود. پرتکرارترین آنها «مرگ بر دیکتاتور» است که در اعتراضهای سال ۱۳۸۸، دی ۹۶، آبان خونین ۹۸ و بعد از سرنگونی هواپیمای اوکراینی سرداده شد.
اما حتی مرگ بر دیکتاتور هم از جنبش ۸۸ تا ۱۴۰۱ به «خامنهای ضحاک، میکشیمت زیر خاک» تغییر پیدا کرد. تغییری که نشان میدهد برای معترضان به ستوه آمده بدیلی درون این حکومت وجود ندارد.
این شعارهای سلبی یک پیام مشخص دارد؛ اراده جمعی به براندازی نظام و نه کاستن از قدرت دیکتاتور. شعارهایی مانند «امسال سال خونه سید علی سرنگونه»، «کرد و بلوچ برادرند، تشنه خون رهبرند»، «وعده هاشون سرابه جوابش انقلابه»، «حکومت بچه کش نمیخواییم نمیخواییم.»
اراده به براندازی
جهان جنبش مهسا را با شعار «زن زندگی آزادی» شناخت. زنانی که موهایشان را در سوگ این دختر میبریدند و نامش را صدا میزدند. زنانی در سراسر ایران که با به جان خریدن هر خطری با شعارهایی چون «صدا صدای زنهاست این انقلاب مهساست» و«هیز تویی هرزه تویی زن آزاده منم» خشم و بیزاریشان را از دههها خشونت و سرکوب ابراز میکردند.
شعارهای که وجه مشترکشان، خشم وعصیان علیه حکومتی سرکوبگر بود و پیامی جز سرنگونی حکومت و براندازی حکومت نداشت. شعارهایی مانند «فقر، فساد گرونی، میریم تا سرنگونی»، «این آخرین پیامه هدف کل نظامه» و «بهش نگید اعتراض، اسمش شده انقلاب».
برخی از این شعارها در اعتراضهای گذشته هم سرداده شده بود. پرتکرارترین آنها «مرگ بر دیکتاتور» است که در اعتراضهای سال ۱۳۸۸، دی ۹۶، آبان خونین ۹۸ و بعد از سرنگونی هواپیمای اوکراینی سرداده شد.
اما حتی مرگ بر دیکتاتور هم از جنبش ۸۸ تا ۱۴۰۱ به «خامنهای ضحاک، میکشیمت زیر خاک» تغییر پیدا کرد. تغییری که نشان میدهد برای معترضان به ستوه آمده بدیلی درون این حکومت وجود ندارد.
این شعارهای سلبی یک پیام مشخص دارد؛ اراده جمعی به براندازی نظام و نه کاستن از قدرت دیکتاتور. شعارهایی مانند «امسال سال خونه سید علی سرنگونه»، «کرد و بلوچ برادرند، تشنه خون رهبرند»، «وعده هاشون سرابه جوابش انقلابه»، «حکومت بچه کش نمیخواییم نمیخواییم.»
فحش به مثابه رادیکالیسم
یکی از تفاوتهای این جنبش اعتراضی، استفاده از فحش و ناسزا خطاب به مقامهای حکومت و ساختارهای سرکوب بود. در اعتراضهای سالهای قبل هم ساختن شعارهایی که با ناسزا گفتن همراه بود، شنیده میشد اما فراوانی آن در اعتراضهای ۱۴۰۱ بیش از همیشه بود.
شعارهایی چون «سبزی پلو با ماهی… سپاهی»، «نه اینوری نه اونوری… بیت رهبری» از پرتکرارترین شعارهای حاوی فحش و ناسزا بود. رسانههای رسمی مخالف حکومت، در ابتدا برای پوشش این شعارها به دلیل آن که حاوی ناسزا بود تردید داشتند اما به خاطر فراگیری آنها در اعتراضها، با در نظر گرفتن ملاحظاتی ناگزیر به پوشش آنها شدند.
درباره شعارهای آمیخته با ناسزا و الفاظ رکیک در طی ماههای گذشته تحلیلهای متفاوتی ارايه شده، اما تردیدی نیست که هدف این شعارها بیش از هر چیز، تقدسزدایی از تمام آن چیزی است که حکومت در طول بیش از چهل سال خواسته بود آنها را مصون از گزند نشان دهد، از رهبر و ولایت فقیه گرفته تا بسیج و سپاه.
در واقع معترضان با دادن این شعارها نشان دادند ابایی از ابراز میزان ناباوری به این حکومت مذهبی ندارند و آمادهتر از هر زمانی برای عبور از آنند.
جالب توجه این که این شعارها نه فقط در کوچه و بازار بلکه در دانشگاهها پر طرفدار و پر تکرار بود. شعار «نه اینور نه اونوری… تو بیت رهبری» نخستین بار در دانشگاه شریف شنیده شد و به سایر نقاط سرایت کرد.
این تقدسزدایی نه فقط در مظاهر ساختگی به دست حکومت بلکه در بنیانهای فکری جامعه ایران قابل مشاهده است. مراسم عزاداری روز عاشورا برای غزاله چلابی جوان کشته شده به دست حکومت و مراسمهایی مشابه برای سایر کشتهشدگان اعتراضها و خواندن ترانه حزنآلود «از خون جوانان وطن لاله دمیده» به جای نوحههای کربلا، در کنار توزیع غذا میان نیازمندان به نیت جوانان جانباخته، نشانههایی از تبدیل آیینهای مذهبی به امری سکولار و عجین با دردهای جامعه است.
فحش به مثابه رادیکالیسم
یکی از تفاوتهای این جنبش اعتراضی، استفاده از فحش و ناسزا خطاب به مقامهای حکومت و ساختارهای سرکوب بود. در اعتراضهای سالهای قبل هم ساختن شعارهایی که با ناسزا گفتن همراه بود، شنیده میشد اما فراوانی آن در اعتراضهای ۱۴۰۱ بیش از همیشه بود.
شعارهایی چون «سبزی پلو با ماهی… سپاهی»، «نه اینوری نه اونوری… بیت رهبری» از پرتکرارترین شعارهای حاوی فحش و ناسزا بود. رسانههای رسمی مخالف حکومت، در ابتدا برای پوشش این شعارها به دلیل آن که حاوی ناسزا بود تردید داشتند اما به خاطر فراگیری آنها در اعتراضها، با در نظر گرفتن ملاحظاتی ناگزیر به پوشش آنها شدند.
درباره شعارهای آمیخته با ناسزا و الفاظ رکیک در طی ماههای گذشته تحلیلهای متفاوتی ارايه شده، اما تردیدی نیست که هدف این شعارها بیش از هر چیز، تقدسزدایی از تمام آن چیزی است که حکومت در طول بیش از چهل سال خواسته بود آنها را مصون از گزند نشان دهد، از رهبر و ولایت فقیه گرفته تا بسیج و سپاه.
در واقع معترضان با دادن این شعارها نشان دادند ابایی از ابراز میزان ناباوری به این حکومت مذهبی ندارند و آمادهتر از هر زمانی برای عبور از آنند.
جالب توجه این که این شعارها نه فقط در کوچه و بازار بلکه در دانشگاهها پر طرفدار و پر تکرار بود. شعار «نه اینور نه اونوری… تو بیت رهبری» نخستین بار در دانشگاه شریف شنیده شد و به سایر نقاط سرایت کرد.
این تقدسزدایی نه فقط در مظاهر ساختگی به دست حکومت بلکه در بنیانهای فکری جامعه ایران قابل مشاهده است. مراسم عزاداری روز عاشورا برای غزاله چلابی جوان کشته شده به دست حکومت و مراسمهایی مشابه برای سایر کشتهشدگان اعتراضها و خواندن ترانه حزنآلود «از خون جوانان وطن لاله دمیده» به جای نوحههای کربلا، در کنار توزیع غذا میان نیازمندان به نیت جوانان جانباخته، نشانههایی از تبدیل آیینهای مذهبی به امری سکولار و عجین با دردهای جامعه است.
از «درود بر منتظری» تا «آخوند باید گم بشه»
اگر لنز تاریخ را بازتر کنیم و به خرداد ۸۸ بازگردیم، تفاوت شعارهای آن زمان با خواست معترضان پس از کشته شدن مهسا ژینا امینی به مراتب روشنتر میشود.
مطالبه محوری آن جنبش هم گرچه یک مطالبه دموکراتیک یعنی «رای من کو» و اعتراض به تقلب در انتخابات بود، اما بیان این مطالبه با شعارهایی با تم مذهبی شکل گرفت. از «یا حسین میرحسین» گرفته تا «حسین حسین شعارشون جنایت افتخارشون»، یا سردادن شعار «الله اکبر» از پشت بامها یا «این نهضت حسینه حامی میرحسینه» یا «درود بر منتظری سلام بر صانعی» و بسیاری شعارهای دیگر از همین جنس.
کافی است این شعارها را با شعار «توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه» و «تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود» و «کلاغ پر گنجشک پر آخوندپر» مقایسه کنیم تا تفاوت این دو حرکت اعتراضی مشخص شود. حرکت نمادین عمامهپرانی توسط جوانان کاملکننده تغییر نگاه جامعه ایران به حکومت مذهبی و از دست رفتن مرجعیت عمامه به سرها در بدنه جامعه است.
از «درود بر منتظری» تا «آخوند باید گم بشه»
اگر لنز تاریخ را بازتر کنیم و به خرداد ۸۸ بازگردیم، تفاوت شعارهای آن زمان با خواست معترضان پس از کشته شدن مهسا ژینا امینی به مراتب روشنتر میشود.
مطالبه محوری آن جنبش هم گرچه یک مطالبه دموکراتیک یعنی «رای من کو» و اعتراض به تقلب در انتخابات بود، اما بیان این مطالبه با شعارهایی با تم مذهبی شکل گرفت. از «یا حسین میرحسین» گرفته تا «حسین حسین شعارشون جنایت افتخارشون»، یا سردادن شعار «الله اکبر» از پشت بامها یا «این نهضت حسینه حامی میرحسینه» یا «درود بر منتظری سلام بر صانعی» و بسیاری شعارهای دیگر از همین جنس.
کافی است این شعارها را با شعار «توپ تانک فشفشه آخوند باید گم بشه» و «تا آخوند کفن نشود این وطن وطن نشود» و «کلاغ پر گنجشک پر آخوندپر» مقایسه کنیم تا تفاوت این دو حرکت اعتراضی مشخص شود. حرکت نمادین عمامهپرانی توسط جوانان کاملکننده تغییر نگاه جامعه ایران به حکومت مذهبی و از دست رفتن مرجعیت عمامه به سرها در بدنه جامعه است.
جایی برای مصادره جناحهای حکومتی نیست
اهمیت رادیکالیزه شدن شعارها در این است که مانند گذشته قابل مصادره از سوی هیچ جریانی در داخل حکومت نیست و سوار شدن بر آن با نیت بسیج اجتماعی در نمایشهای انتخاباتی راه به جایی نمیبرد. حتی پس از اعتراضهای سال ۹۶ که علیه تمامیت جمهوری اسلامی بود گروههایی درون حکومت تلاش کردند شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» را مصادره کنند و خود را متفاوت از این دو جریان رسمی جا زده و سوار این شعار شوند. با این حال شعارهای اعتراضی ۱۴۰۱ دیگر حتی فکر این قمار را از سر جریانهای داخل حکومت انداخت. حامیان دو آتشه حکومت تنها کاری که از دستشان برآمد مانور روی شعار «مرد میهن آبادی» و معرفی قاسم سلیمانی به عنوان نماد آن بود. در رویکردی به معنای واقعی مضحک هم شعار «سبزی پلو با ماهی دوستت داریم سپاهی» و «امسال سال خونه، سیدعلی مهربونه» که در راهپیمایی ۲۲ بهمن سرداده شد و یا نوشتن شعار« سبزی پلو با ماهی انگلیسی روباهی» توسط طرفداران حکومت روی دیوارهای سفارت انگلیس، نمونههایی از تلاش حکومت برای سوار شدن بر موج شعارهای معترضان بود. در سوی دیگر، اصلاحطلبان هم در ابتدا تلاش کردند با شعار «زن زندگی آزادی» همدلی محدودی نشان دهند اما با تاکید حاملان جنبش بر براندازی به عنوان خواست مرکزی، این تلاش محکوم به شکست شد و اصلاحطلبان نهایتا با پیامهایی مبتنی بر «ضرورت شنیدن صدای معترضان» و «لزوم رفراندوم» موضع خود را نشان دادند.
جایی برای مصادره جناحهای حکومتی نیست
اهمیت رادیکالیزه شدن شعارها در این است که مانند گذشته قابل مصادره از سوی هیچ جریانی در داخل حکومت نیست و سوار شدن بر آن با نیت بسیج اجتماعی در نمایشهای انتخاباتی راه به جایی نمیبرد. حتی پس از اعتراضهای سال ۹۶ که علیه تمامیت جمهوری اسلامی بود گروههایی درون حکومت تلاش کردند شعار «اصلاحطلب اصولگرا دیگه تمومه ماجرا» را مصادره کنند و خود را متفاوت از این دو جریان رسمی جا زده و سوار این شعار شوند. با این حال شعارهای اعتراضی ۱۴۰۱ دیگر حتی فکر این قمار را از سر جریانهای داخل حکومت انداخت. حامیان دو آتشه حکومت تنها کاری که از دستشان برآمد مانور روی شعار «مرد میهن آبادی» و معرفی قاسم سلیمانی به عنوان نماد آن بود. در رویکردی به معنای واقعی مضحک هم شعار «سبزی پلو با ماهی دوستت داریم سپاهی» و «امسال سال خونه، سیدعلی مهربونه» که در راهپیمایی ۲۲ بهمن سرداده شد و یا نوشتن شعار« سبزی پلو با ماهی انگلیسی روباهی» توسط طرفداران حکومت روی دیوارهای سفارت انگلیس، نمونههایی از تلاش حکومت برای سوار شدن بر موج شعارهای معترضان بود. در سوی دیگر، اصلاحطلبان هم در ابتدا تلاش کردند با شعار «زن زندگی آزادی» همدلی محدودی نشان دهند اما با تاکید حاملان جنبش بر براندازی به عنوان خواست مرکزی، این تلاش محکوم به شکست شد و اصلاحطلبان نهایتا با پیامهایی مبتنی بر «ضرورت شنیدن صدای معترضان» و «لزوم رفراندوم» موضع خود را نشان دادند.
صدای رسای همدلی ملی
برای بسیاری از معترضان خشمگین و جان بهلب رسیدهای که در شهرهای کردستان به خیابان امده بود چیزی دلگرمکنندهتر از این نبود که در این سوی و آن سوی ایران از تهران گرفته تا سیستانهایی شعارهایی چون «از کردستان تا سیستان جانم فدای ایران» سر داده میشود.
شعارهای همدلانه با پیام اتحاد در مقیاسی ملی در جریان جنبش مهسا تکرار شد و میراث آن انبوه پیامهایی چون «کردستان کردستان چشم و چراغ ایران»، «آزادی، برابری، کرد، بلوچ، آذری»، «تهران بشه کردستان، ایران میشه گلستان»، «از کردستان تا تهران، جانم فدای ایران» است.
در رشت و شمال ایران بنر اعتراضی «سهم بلوچ از ایران، انکار، گلوله، اعدام» از پل عابر آویزان کردند. در تهران بر دیوار نوشتند: «خدا نوره، خدا مهسا است، خدا پایان این شب هاست.»
تاکید بر کردستان و زاهدان به عنوان دو منطقهای که بیشترین خشم عمومی در آنجا فوران کرد و با سرکوبی تمام عیار روبرو شدند نمونههای واضح از این واقعیت بودند که شجاعت شهروندان در بیان اعتراضشان در میان سایر هموطنان دیده و ارج گذاشته میشود.
صدای رسای همدلی ملی
برای بسیاری از معترضان خشمگین و جان بهلب رسیدهای که در شهرهای کردستان به خیابان امده بود چیزی دلگرمکنندهتر از این نبود که در این سوی و آن سوی ایران از تهران گرفته تا سیستانهایی شعارهایی چون «از کردستان تا سیستان جانم فدای ایران» سر داده میشود.
شعارهای همدلانه با پیام اتحاد در مقیاسی ملی در جریان جنبش مهسا تکرار شد و میراث آن انبوه پیامهایی چون «کردستان کردستان چشم و چراغ ایران»، «آزادی، برابری، کرد، بلوچ، آذری»، «تهران بشه کردستان، ایران میشه گلستان»، «از کردستان تا تهران، جانم فدای ایران» است.
در رشت و شمال ایران بنر اعتراضی «سهم بلوچ از ایران، انکار، گلوله، اعدام» از پل عابر آویزان کردند. در تهران بر دیوار نوشتند: «خدا نوره، خدا مهسا است، خدا پایان این شب هاست.»
تاکید بر کردستان و زاهدان به عنوان دو منطقهای که بیشترین خشم عمومی در آنجا فوران کرد و با سرکوبی تمام عیار روبرو شدند نمونههای واضح از این واقعیت بودند که شجاعت شهروندان در بیان اعتراضشان در میان سایر هموطنان دیده و ارج گذاشته میشود.
ابتکارهایی فراتر از شعارهای رادیکال
فقط شعارهای تجمعهای خیابانی نبود که جنس جنبش مهسا را از تمام جنبشهای پیش از خود متمایز کرد بلکه تنوع روشهای اعتراضی در آن بیسابقه بود.
دیوارنویسی، سوزاندن روسری، عمامهپرانی، بنرنویسی و آویزان کردن از محلهای عمومی، ترانههای اعتراضی، رها کردن کبوتر و گذاشتن گل بر مزار و محل کشته شدن معترضان، درست کردن هزارها قایق و کشیدن هزارها رنگین کمان به یاد کیان پیر فلک، کودک نه ساله کشته شدن در جریان اعترضات در ایذه توسط نیروهای امنیتی، برداشتن حجاب بازیگران سینما، انجام پرفورمنسهایی به یاد کشته شدگان و پخش آژیر انقلاب در محلات مختلف تهران همگی در سطحی بیسابقه انجام شد و نشان داد با وجود تمام سرکوبها و سانسورها و قطع اینترنت و تهدیدهای شبانهروزی، چه اندازه ظرفیت اعتراض در جامعه ایران مهیاست.
پیشتر در اعتراضهای آبان ۹۸ هم آتش زدن برخی حوزههای علمیه و دفاتر ائمه جمعه به عنوان مسببان بدبختی اقتصادی اتفاق افتاد اما ابتکارهایی چون روسری سوزاندن و عمامهپرانی از نظر نقش نمادینی که در نمایش نفرت عمومی و به ویژه جوانان از حکومت دینی ایفا کرد به مراتب پررنگتر و فراگیرتر بود.
ابتکارهایی فراتر از شعارهای رادیکال
فقط شعارهای تجمعهای خیابانی نبود که جنس جنبش مهسا را از تمام جنبشهای پیش از خود متمایز کرد بلکه تنوع روشهای اعتراضی در آن بیسابقه بود.
دیوارنویسی، سوزاندن روسری، عمامهپرانی، بنرنویسی و آویزان کردن از محلهای عمومی، ترانههای اعتراضی، رها کردن کبوتر و گذاشتن گل بر مزار و محل کشته شدن معترضان، درست کردن هزارها قایق و کشیدن هزارها رنگین کمان به یاد کیان پیر فلک، کودک نه ساله کشته شدن در جریان اعترضات در ایذه توسط نیروهای امنیتی، برداشتن حجاب بازیگران سینما، انجام پرفورمنسهایی به یاد کشته شدگان و پخش آژیر انقلاب در محلات مختلف تهران همگی در سطحی بیسابقه انجام شد و نشان داد با وجود تمام سرکوبها و سانسورها و قطع اینترنت و تهدیدهای شبانهروزی، چه اندازه ظرفیت اعتراض در جامعه ایران مهیاست.
پیشتر در اعتراضهای آبان ۹۸ هم آتش زدن برخی حوزههای علمیه و دفاتر ائمه جمعه به عنوان مسببان بدبختی اقتصادی اتفاق افتاد اما ابتکارهایی چون روسری سوزاندن و عمامهپرانی از نظر نقش نمادینی که در نمایش نفرت عمومی و به ویژه جوانان از حکومت دینی ایفا کرد به مراتب پررنگتر و فراگیرتر بود.
شعارهایی علیه بازوهای سرکوب جمهوری اسلامی
خامنهای در یکی از آخرین سخنرانیهایش در مرداد امسال گفت: «سپاه جذاب است. بسیج جذاب است» اما شعارهای جنبش مهسا نشان میدهد سپاه و بسیج تنها برای خامنهای و طرفداران نظام جذابند. شعارهایی که این دو بازوی سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را نشانه رفتهاند کم نیستند و بیش از هر چیز نفرت جامعه ایران را از امپراتوری سپاه نشان میدهد. شعارهایی که بسیج و سپاه را مقصر بخش بزرگی از وضعیت کنونی کشور ایران میدانند: «مرگ بر سپاهی بچه کش»، «بسیجی جیره خور آخرشه خوب بخور»، «بسیجی سپاهی داعش ما شمایی»، « امسال میده کشته سپاه مرگ بر کل نظام.»
خامنهای در سخنانی بعد از شروع اعترضات گفت: «خدای سال ۶۰ همان خدای امسال است.» اما جوانان عصر شبکههای اجتماعی و جامعه امروز ایران دیگر جوانان و جامعه دهه شصت نیستند و حرفشان را در خیابان با شعار :«این آخرین پیامه اعدام کنی قیامه» بیان میکنند.
شعارهایی علیه بازوهای سرکوب جمهوری اسلامی
خامنهای در یکی از آخرین سخنرانیهایش در مرداد امسال گفت: «سپاه جذاب است. بسیج جذاب است» اما شعارهای جنبش مهسا نشان میدهد سپاه و بسیج تنها برای خامنهای و طرفداران نظام جذابند. شعارهایی که این دو بازوی سرکوب رژیم جمهوری اسلامی را نشانه رفتهاند کم نیستند و بیش از هر چیز نفرت جامعه ایران را از امپراتوری سپاه نشان میدهد. شعارهایی که بسیج و سپاه را مقصر بخش بزرگی از وضعیت کنونی کشور ایران میدانند: «مرگ بر سپاهی بچه کش»، «بسیجی جیره خور آخرشه خوب بخور»، «بسیجی سپاهی داعش ما شمایی»، « امسال میده کشته سپاه مرگ بر کل نظام.»
خامنهای در سخنانی بعد از شروع اعترضات گفت: «خدای سال ۶۰ همان خدای امسال است.» اما جوانان عصر شبکههای اجتماعی و جامعه امروز ایران دیگر جوانان و جامعه دهه شصت نیستند و حرفشان را در خیابان با شعار :«این آخرین پیامه اعدام کنی قیامه» بیان میکنند.
شعار دو قطبیساز مرد میهن آبادی
بحثبرانگیزترین شعار در طول جنبش اعتراضی که تا کنون هم اختلاف نظر درباره آن ادامه دارد شعار «مرد میهن آبادی» بود که یک دوقطبی ادامهدار میان حامیان جنبش را به وجود آورد. در یک سر این دو قطبی گروهی قرار گرفتند که «مرد میهن آبادی» را شعاری واپسگرا و نمایانگر مردسالاری و از قضا خوشایند جمهوری اسلامی و در تضاد با خواسته جنبش برای رهایی زنان دیدند. در سر دیگر طیف هم کسانی ایستادند که این شعار را مکمل زن زندگی آزادی و محرکی برای نقشآفرینی مردان در جنبش تلقی کردند.
این کشاکش کلامی- سیاسی تا امروز ادامه دارد و یکی از پایههای اصلی اتفراق مرزهای سیاسی- فکری مخالفان حکومت را نشان میدهد.
شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» هم که در برخی از تجمعهای اعتراضی در داخل و خارج ایران شنیده شد هرچند بسامد زیادی نداشت اما به دو قطبی حامیان جنبش دامن زد و به ویژه طرفداران سلطنت پهلوی که این شعار را علیه خود تفسیر میکردند، آزرده کرد. آنها با شعار «مرگ بر سه فاسد ملا چپی مجاهد» در تجمعهای خارج کشور مقابله به مثل کردند و بر شکاف معنادار در صفوف مخالفان حکومت صحه گذاشتند.
شعار دو قطبیساز مرد میهن آبادی
بحثبرانگیزترین شعار در طول جنبش اعتراضی که تا کنون هم اختلاف نظر درباره آن ادامه دارد شعار «مرد میهن آبادی» بود که یک دوقطبی ادامهدار میان حامیان جنبش را به وجود آورد. در یک سر این دو قطبی گروهی قرار گرفتند که «مرد میهن آبادی» را شعاری واپسگرا و نمایانگر مردسالاری و از قضا خوشایند جمهوری اسلامی و در تضاد با خواسته جنبش برای رهایی زنان دیدند. در سر دیگر طیف هم کسانی ایستادند که این شعار را مکمل زن زندگی آزادی و محرکی برای نقشآفرینی مردان در جنبش تلقی کردند.
این کشاکش کلامی- سیاسی تا امروز ادامه دارد و یکی از پایههای اصلی اتفراق مرزهای سیاسی- فکری مخالفان حکومت را نشان میدهد.
شعار «مرگ بر ستمگر چه شاه باشه چه رهبر» هم که در برخی از تجمعهای اعتراضی در داخل و خارج ایران شنیده شد هرچند بسامد زیادی نداشت اما به دو قطبی حامیان جنبش دامن زد و به ویژه طرفداران سلطنت پهلوی که این شعار را علیه خود تفسیر میکردند، آزرده کرد. آنها با شعار «مرگ بر سه فاسد ملا چپی مجاهد» در تجمعهای خارج کشور مقابله به مثل کردند و بر شکاف معنادار در صفوف مخالفان حکومت صحه گذاشتند.
زبانی که نسل زد برگزیده
جوانان عاملان اصلی این جنبش بیسابقه بودند. نسلی که تفاوت خود را نه فقط در صراحت کلام و رادیکالیسم علیه حکومت به نمایش گذاشت بلکه با بیپروایی از هر ابتکاری که خواستههای خود را به گوش حکومت فرو کند فروگذار نمیکند. در مدرسه عکسهای رهبران انقلاب اسلامی را پایین کشیدند و آتش زدند. در دانشگاه فریاد زدند «ما تماشاگر نمیخواهیم، به ما ملحق شوید» آنها فهمیدهاند که در یک حکومت توتالیتر مذهبی، نمیتوانند زندگی معمولی داشته باشند. نسلی که به نسل زد معروف است و خواستههایشان را در متن محبوبترین ترانه اعتراضی جنبش، ترانه برای شروین حاجیپور بیان کردهاند: «برای حسرت یک زندگی معمولی.»
آنها بر شانه پدر و مادرانی نشستهاند که عموما متولدان دهه ۵۰ و ۶۰ هستند. متولدان دههای که با جنگ بزرگ شدند و جوانیشان عمدتا با سرخوردگی ناشی از شکست اصلاحات و جنبش سبز سپری شد. کودکان سال ۸۸ که یاس و سرخوردگی از شکست جنبش سبز را در چشم بزرگترهایشان دیدند، میخواهند کار ناتمام والدینشان را تمام کنند.
این نسل نشان داده نسبتی با ترس و محافظهکاری ندارد و در اوج سرکوب و خفقان ترانه اعتراضیشان «بمان و پس بگیر» و شعارشان «میجنگیم میمیریم ایران رو پس میگیریم» است. آنها با یاد نیکا شاکرمی دیگر نوجوان کشته شده در اعترضات فریاد میزنند: ما همه با نیکا هستیم بجنگ تا بجنگیم.
زبانی که نسل زد برگزیده
جوانان عاملان اصلی این جنبش بیسابقه بودند. نسلی که تفاوت خود را نه فقط در صراحت کلام و رادیکالیسم علیه حکومت به نمایش گذاشت بلکه با بیپروایی از هر ابتکاری که خواستههای خود را به گوش حکومت فرو کند فروگذار نمیکند. در مدرسه عکسهای رهبران انقلاب اسلامی را پایین کشیدند و آتش زدند. در دانشگاه فریاد زدند «ما تماشاگر نمیخواهیم، به ما ملحق شوید» آنها فهمیدهاند که در یک حکومت توتالیتر مذهبی، نمیتوانند زندگی معمولی داشته باشند. نسلی که به نسل زد معروف است و خواستههایشان را در متن محبوبترین ترانه اعتراضی جنبش، ترانه برای شروین حاجیپور بیان کردهاند: «برای حسرت یک زندگی معمولی.»
آنها بر شانه پدر و مادرانی نشستهاند که عموما متولدان دهه ۵۰ و ۶۰ هستند. متولدان دههای که با جنگ بزرگ شدند و جوانیشان عمدتا با سرخوردگی ناشی از شکست اصلاحات و جنبش سبز سپری شد. کودکان سال ۸۸ که یاس و سرخوردگی از شکست جنبش سبز را در چشم بزرگترهایشان دیدند، میخواهند کار ناتمام والدینشان را تمام کنند.
این نسل نشان داده نسبتی با ترس و محافظهکاری ندارد و در اوج سرکوب و خفقان ترانه اعتراضیشان «بمان و پس بگیر» و شعارشان «میجنگیم میمیریم ایران رو پس میگیریم» است. آنها با یاد نیکا شاکرمی دیگر نوجوان کشته شده در اعترضات فریاد میزنند: ما همه با نیکا هستیم بجنگ تا بجنگیم.