قیام «مهسا» و احیای جبنش دانشجویی؛

وضعیت دانشگاه‌ها در سالگرد خیزش انقلابی

محسن مهیمنی
ایران‌اینترنشنال

اعتراض در ۱۴۴ دانشگاه، اخراج بیش از ۶۰ استاد و بیش از ۶۰۰ بازداشت دانشجویی؛ همه تنها در کمتر از یک سال از آغاز خیزش انقلابی. این اعداد شاید نتوانند عمق سرکوب را نشان دهند، اما می‌توانند گویای فراگیری اعتراض در فضای دانشگاه طی این یکسال باشند.

در سالگرد قتل حکومتی مهسا امینی، که به گفته پدرش امجد «به تازگی در دانشگاه ارومیه دانشجو شده بود»، نهاد آموزش عالی زیر شدیدترین سرکوب و تصفیه قرار گرفته و یک «انقلاب فرهنگی» دیگر را کلید زده است.

پیش از آغاز سال تحصیلی جدید، حکومت تمام‌قد در پی ساکت کردن فضای دانشگاه است. سخنان ابراهیم رئیسی درباره موج اخراج اساتید، در نشست مطبوعاتی شهریور ماهش آن‌جا که بر «آرامش در دانشگاه» تاکید کرد و معترضان را دچار «غفلت» خواند، نمایانگر همین پروژه تکراری تصفیه در دانشگاه است.

اما در این یک سال در دانشگاه چه گذشت که حکومت با این شدت دست‌به‌کار تصفیه شده است.

اعتراض در ۱۴۴ دانشگاه، اخراج بیش از ۶۰ استاد و بیش از ۶۰۰ بازداشت دانشجویی؛ همه تنها در کمتر از یک سال از آغاز خیزش انقلابی. این اعداد شاید نتوانند عمق سرکوب را نشان دهند، اما می‌توانند گویای فراگیری اعتراض در فضای دانشگاه طی این یکسال باشند.

در سالگرد قتل حکومتی مهسا امینی، که به گفته پدرش امجد «به تازگی در دانشگاه ارومیه دانشجو شده بود»، نهاد آموزش عالی زیر شدیدترین سرکوب و تصفیه قرار گرفته و یک «انقلاب فرهنگی» دیگر را کلید زده است.

پیش از آغاز سال تحصیلی جدید، حکومت تمام‌قد در پی ساکت کردن فضای دانشگاه است. سخنان ابراهیم رئیسی درباره موج اخراج اساتید، در نشست مطبوعاتی شهریور ماهش آن‌جا که بر «آرامش در دانشگاه» تاکید کرد و معترضان را دچار «غفلت» خواند، نمایانگر همین پروژه تکراری تصفیه در دانشگاه است.

اما در این یک سال در دانشگاه چه گذشت که حکومت با این شدت دست‌به‌کار تصفیه شده است.

خون مهسا؛ احیای جنبش دانشجویی

یک سال پیش قتل مهسا امینی، دانشجویان و اساتید را در ۲۷ شهریورماه همراه موجی سراسری از اعتراض و خشم کرد.

پیش از قیام مهسا، دانشگاه مدتی بود که از جایگاه رهبری و پیشروی اعتراضات علیه حکومت خارج شده بود؛ بازنشستگان، کارمندان، معلمان و کارگران صنایع زنجیره اعتراضات مکرر را شکل می‌دادند و گفتمان اعتراض از مطالبات سیاسی و مدنی به اقتصادی و معیشتی تغییر یافته بود.

اما در قیام مهسا، جنبش دانشجویی بخشی از موجی بزرگ‌تر و یک حلقه از زنجیره متحد گروه‌های معترض شد.

با این حال دانشگاه صحنه‌هایی متفاوت از اعتراض‌های گذشته رقم زد؛ از شعارنویسی‌های گسترده بر در و دیوار دانشکده‌ها، شعارهای صریح‌ علیه خامنه‌ای، آویختن طناب‌ دار در راهروها، پاشیدن رنگ خون بر زمین و دیوارها، نقض تفکیک جنسیتی در سلف غذاخوری و برداشتن روسری‌. از جمله صحنه‌هایی بود که در تاریخ دانشگاه ماندگار شد.

این موج اعتراض چند ویژگی مشخص و متمایز از ادوار اعتراضات دانشجویی قبلی دارد.

خون مهسا؛ احیای جنبش دانشجویی

یک سال پیش قتل مهسا امینی، دانشجویان و اساتید را در ۲۷ شهریورماه همراه موجی سراسری از اعتراض و خشم کرد.

پیش از قیام مهسا، دانشگاه مدتی بود که از جایگاه رهبری و پیشروی اعتراضات علیه حکومت خارج شده بود؛ بازنشستگان، کارمندان، معلمان و کارگران صنایع زنجیره اعتراضات مکرر را شکل می‌دادند و گفتمان اعتراض از مطالبات سیاسی و مدنی به اقتصادی و معیشتی تغییر یافته بود.

اما در قیام مهسا، جنبش دانشجویی بخشی از موجی بزرگ‌تر و یک حلقه از زنجیره متحد گروه‌های معترض شد.

با این حال دانشگاه صحنه‌هایی متفاوت از اعتراض‌های گذشته رقم زد؛ از شعارنویسی‌های گسترده بر در و دیوار دانشکده‌ها، شعارهای صریح‌ علیه خامنه‌ای، آویختن طناب‌ دار در راهروها، پاشیدن رنگ خون بر زمین و دیوارها، نقض تفکیک جنسیتی در سلف غذاخوری و برداشتن روسری‌. از جمله صحنه‌هایی بود که در تاریخ دانشگاه ماندگار شد.

این موج اعتراض چند ویژگی مشخص و متمایز از ادوار اعتراضات دانشجویی قبلی دارد.

خیزشی بدون تشکل و سازماندهی

خیزش دانشگاه در ۱۴۰۱، نه به روال همیشگی از سوی تشکل‌های دانشجویی مثل «انجمن‌های اسلامی» هدایت شد، نه در راس آن نام فعالان شناخته‌شده دانشگاهی دیده شد و نه محدود به دانشگاه‌های پایتخت‌نشین شد.

همچنین اعتراض‌ها محدود به یک یا دو روز مشخص نبود، بلکه در طول‌ دست‌کم شش ماه خیزش در هر جا و هر زمانی که دانشجویان توانستند به نحوی اعتراض شکل گرفت.

در این موج اعتراضی، نه بیانیه‌ها و فراخوان‌های درون و خارج دانشگاهی؛ بلکه شبکه‌ها و پیام‌رسان‌های مجازی و «حس مشترک» تنها کانال ارتباطی و انگیزه دانشجویان بود تا با آغاز سال تحصیلی و ادامه آن، موجی رنگین‌تر و شدیدتر از همیشه اعتراض را رقم بزنند.

خیزشی بدون تشکل و سازماندهی

خیزش دانشگاه در ۱۴۰۱، نه به روال همیشگی از سوی تشکل‌های دانشجویی مثل «انجمن‌های اسلامی» هدایت شد، نه در راس آن نام فعالان شناخته‌شده دانشگاهی دیده شد و نه محدود به دانشگاه‌های پایتخت‌نشین شد.

همچنین اعتراض‌ها محدود به یک یا دو روز مشخص نبود، بلکه در طول‌ دست‌کم شش ماه خیزش در هر جا و هر زمانی که دانشجویان توانستند به نحوی اعتراض شکل گرفت.

در این موج اعتراضی، نه بیانیه‌ها و فراخوان‌های درون و خارج دانشگاهی؛ بلکه شبکه‌ها و پیام‌رسان‌های مجازی و «حس مشترک» تنها کانال ارتباطی و انگیزه دانشجویان بود تا با آغاز سال تحصیلی و ادامه آن، موجی رنگین‌تر و شدیدتر از همیشه اعتراض را رقم بزنند.

زن و آزادی؛ نقطه ثقل اعتراض
«زن‌، زندگی، آزادی» اگرچه شعار اصلی پردیس‌های دانشگاهی بود، اما تنها فریاد دانشگاهیان نبود.
این‌بار زبان دانشگاه نیز به تاسی از جامعه انقلابی بود و جنس شعار دانشجویان برگرفته از زبان مردم کوچه و خیابان بود؛

«هیز تویی هرزه تویی، زن آزاده منم»؛ ایستادگی علیه کارزار حکومتی بدنام‌سازی زنان
«فقر و فساد و بیداد، ننگ بر این استبداد»؛ اعتراض به سرکوب سیاسی در اوج مشکلات معیشتی
«کشته ندادیم که سازش کنیم، رهبر قاتل رو ستایش کنیم»؛ نشانه گرفتن رهبری که همواره دستور زندان و کشتار در سایه تایید‌های او توجیه می‌شود
«از زاهدان تا تهران، خونین تمام ایران» ندای پیوستگی دانشگاه با اقوام

دانشجویان پایه‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی از جمله رهبری، نهاد روحانیت به عنوان قشر حاکم، سپاه به عنوان بازوی سرکوب و اصل نظام را هدف شعارهای خود قرار دادند.

دانشگاه‌ها و مناسبت‌های بیان این شعارها نیز در نوع خود جالب توجه بود؛ از جمله «استادامون رو کشتن، آخوند به جاش گذاشتن» رو در روی سخنگوی دولت در دانشگاه قم، «چهلم مهسا شده، کمر نظام تا شده» و «جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم نمی‌خواهیم» در دانشگاه آزاد شهرری، «می‌جنگیم می‌میریم، ایران رو پس می‌گیریم» در دانشگاه سوره وابسته به حوزه هنری.

همین بود که دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامیان را به فکر انتقام انداخت؛ ۱۰ مهرماه شبانه با محاصره دانشگاه «صنعتی شریف» پروژه سرکوب عریان با حبس دانشجویان در دانشگاه، بازداشت و شلیک مستقیم به معترض رقم خورد. حرکتی که با حمایت بی‌درنگ شهروندان و حضور سریعشان مقابل دانشگاه به هدف نهایی خود نرسید.

دانشجویان پایه‌های اصلی نظام جمهوری اسلامی از جمله رهبری، نهاد روحانیت به عنوان قشر حاکم، سپاه به عنوان بازوی سرکوب و اصل نظام را هدف شعارهای خود قرار دادند.

دانشگاه‌ها و مناسبت‌های بیان این شعارها نیز در نوع خود جالب توجه بود؛ از جمله «استادامون رو کشتن، آخوند به جاش گذاشتن» رو در روی سخنگوی دولت در دانشگاه قم، «چهلم مهسا شده، کمر نظام تا شده» و «جمهوری اسلامی نمی‌خواهیم نمی‌خواهیم» در دانشگاه آزاد شهرری، «می‌جنگیم می‌میریم، ایران رو پس می‌گیریم» در دانشگاه سوره وابسته به حوزه هنری.

همین بود که دستگاه‌های اطلاعاتی و نظامیان را به فکر انتقام انداخت؛ ۱۰ مهرماه شبانه با محاصره دانشگاه «صنعتی شریف» پروژه سرکوب عریان با حبس دانشجویان در دانشگاه، بازداشت و شلیک مستقیم به معترض رقم خورد. حرکتی که با حمایت بی‌درنگ شهروندان و حضور سریعشان مقابل دانشگاه به هدف نهایی خود نرسید.

دانشجو-استاد؛ صدای واحد و هم‌پوشانی مطالبات

اگرچه در روزهای نخست اعتراض، دانشجویان نارضایتی از همراه نبودن اساتید با اعتراض را با شعارهایی مثل «خیابونا غرق خون، استادامون خفه‌خون» فریاد زدند، اما خیلی زود وحدتی کم‌سابقه اساتید و دانشجویان شکل گرفت.

در مهرماه بود که با ادامه اعتراض دانشجویان و تشدید سرکوب و بازداشت آن‌ها، ۲۰۰ استاد دانشگاه در بیانیه‌ای به «ریخته‌شدن خون ملت» و سرکوب «اعتراض دانشجویان به ظلم» اعتراض کرده و خواستار آزادی دانشجویان زندانی شدند. در آبان‌ماه تعداد اساتید معترض در بیانیه‌ای مشابه به حدود ۶۰۰ نفر رسید و در آن به «جهل و بی‌لیاقتی» مسئولان جمهوری اسلامی تاخته شد.

از سوی دیگر هم حالا که پروژه حذف اساتید منتقد با اخراج علی شریف‌زارچی از دانشگاه صنعتی شریف پر سر و صدا شده، کارزار اعتراضی دانشجویان بیش از ۱۳ هزار امضا گرفته و به حمایت اساتید آمده است.

فراگیری اعتراض؛ از کامپیوتر و هنر و معماری تا حقوق و فلسفه

در این موج اعتراضات، تنها دانشکده‌های رشته‌های علوم انسانی اکثریت غالب نبودند، تجمعات اعتراضی در همه رشته‌ها و دانشکده‌ها شکل گرفت.

نگاه به نام‌های برخی از جان‌باختگان از جمله نسرین قادری دانشجوی دکترای «فلسفه» دانشگاه تهران، آیلار حقی دانشجوی «پزشکی» اهل تبریز تا حمیدرضا روحی دانشجوی «مهندسی» دانشگاه آزاد شهر قدس و حسین‌علی کیاکجوری دانشجوی «برق» دانشگاه مازندران نشان‌دهنده این فراگیری است.

فراگیری اعتراض؛ از کامپیوتر و هنر و معماری تا حقوق و فلسفه

در این موج اعتراضات، تنها دانشکده‌های رشته‌های علوم انسانی اکثریت غالب نبودند، تجمعات اعتراضی در همه رشته‌ها و دانشکده‌ها شکل گرفت.

نگاه به نام‌های برخی از جان‌باختگان از جمله نسرین قادری دانشجوی دکترای «فلسفه» دانشگاه تهران، آیلار حقی دانشجوی «پزشکی» اهل تبریز تا حمیدرضا روحی دانشجوی «مهندسی» دانشگاه آزاد شهر قدس و حسین‌علی کیاکجوری دانشجوی «برق» دانشگاه مازندران نشان‌دهنده این فراگیری است.

از پیام‌نور تا دولتی و آزاد؛ شکست سکوت

از سویی، نگاه به نام دانشگاه‌هایی که حامل اعتراضات شدند، شمول و گستردگی وسیع این موج از خیزش را در میان دانشگاهیان نشان می‌دهد.

بر اساس برخی گزارش‌ها، حدود ۱۴۰ دانشگاه در جریان ماه‌های خیزش انقلابی به نحوی درگیر اعتراضات شدند.

این جنبش نه فقط در پردیس دانشگاه تهران و علامه و فردوسی و تبریز به خیزش منجر شد، بلکه ده‌ها دانشگاه از پیام‌نور گرفته تا آزاد و غیرانتفاعی هم اتحاد در اعتراض را فریاد زدند.

حتی در این بین دانشگاه‌هایی که حکومت آن‌ها را با پشتوانه ایدئولوژیک-مذهبی و با هدف پرورش نیروهای خودی تاسیس کرده، از جمله دانشگاه «الزهرا» محمل اعتراضی صریح‌اللهجه علیه خود حکومت شدند. برای مثال دانشجویان «الزهرا» بودند که در روز سخنرانی ابراهیم رئیسی در آذرماه ۱۴۰۱ فریاد «رئیسی برو گمشو» سر دادند و در جریان تجمعات خود درباره خیزش مردمی شعار دادند «بهش نگید اعتراض،‌ اسمش شده انقلاب».

از پیام‌نور تا دولتی و آزاد؛ شکست سکوت

از سویی، نگاه به نام دانشگاه‌هایی که حامل اعتراضات شدند، شمول و گستردگی وسیع این موج از خیزش را در میان دانشگاهیان نشان می‌دهد.

بر اساس برخی گزارش‌ها، حدود ۱۴۰ دانشگاه در جریان ماه‌های خیزش انقلابی به نحوی درگیر اعتراضات شدند.

این جنبش نه فقط در پردیس دانشگاه تهران و علامه و فردوسی و تبریز به خیزش منجر شد، بلکه ده‌ها دانشگاه از پیام‌نور گرفته تا آزاد و غیرانتفاعی هم اتحاد در اعتراض را فریاد زدند.

حتی در این بین دانشگاه‌هایی که حکومت آن‌ها را با پشتوانه ایدئولوژیک-مذهبی و با هدف پرورش نیروهای خودی تاسیس کرده، از جمله دانشگاه «الزهرا» محمل اعتراضی صریح‌اللهجه علیه خود حکومت شدند. برای مثال دانشجویان «الزهرا» بودند که در روز سخنرانی ابراهیم رئیسی در آذرماه ۱۴۰۱ فریاد «رئیسی برو گمشو» سر دادند و در جریان تجمعات خود درباره خیزش مردمی شعار دادند «بهش نگید اعتراض،‌ اسمش شده انقلاب».

پاسخ حکومت؛ مهندسی خشونت‌بار

به موازات آن که دانشجویان در تجمعات، شعار‌ها و کارزارهای اعتراضی خود را یک‌صدا و فراگیر با فریاد «نه» به حکومت بلند کردند، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی هم با تمام قوا حذف و سرکوب «غیرخودی‌ها» در دانشگاه را کلید زده‌اند.

در یک عملیات مشترک با حمایت بازوهای رسانه‌ای، امنیتی، نظامی و اطلاعاتی، تمام نیروها برای هراس‌افکنی، اخراج، محکومیت و تبعید به کار گرفته شده است.

از تصویب و ابلاغ پی‌درپی آیین‌نامه‌هایی مثل پوشش و حجاب تا راه‌اندازی گشت موتوری در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تا تشکیل کمیته «هادی» در دانشگاه نوشیروانی بابل، تا ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز به دانشجویان و تا پخش تراکت حجاب در دانشگاه آزاد شهر قدس.

با همین دستورالعمل واحد است که دانشجویان این روزها هزینه اعتراض خود را با احکام عجیب تبعید، احضار و انضباطی و زندان می‌دهند. تلگرام «خبرنامه امیرکبیر» گزارشی مبنی بر احضار نزدیک به سه هزار دانشجو به کمیته‌های انضباطی منتشر کرده و از سوی دیگر هم فهرستی از ۶۳۴ دانشجو خبری شده که به دانشگاه ممنوع‌الورود شده‌اند.

به موازات سرکوب دانشجویان، در چند ماه، ده‌ها استاد از دانشگاه‌های آزاد، دولتی، پیام نور و غیرانتفاعی با توقف تدریس، تعلیق و اخراج مواجه شده‌اند.

این همه ماجرا نیست، منابع و مزایای حکومتی و از جیب مردم حالا بیش از پیش در دانشگاه خرج کسانی می‌شود که در راه بقا و حمایت از حاکمان خدمت کرده‌اند؛ بسیجی و مداح و مجری صداوسیما که یکی پس از دیگری استاد دانشگاه می‌شوند.

به نظر نمی‌رسد سعید حدادیانِ مداح،‌امیرحسین ثابتیِ بسیجی و عباس موزونِ مجری صداوسیما تنها خودی‌های «خوش‌خدمتی» باشند که جای اساتید برجسته را در دانشگاه بگیرند، احتمالا بسیاری از نام‌های گمنام‌تر در شهرستان‌ها و دانشگاه‌های کمتر شناخته‌شده هم در همین موج اخراج و استخدام پا به دانشگاه بگذارند.

کنار همین باید گذاشت اخبار دیگری از جمله «تبادل استاد با سوریه» و «جذب نیروهای حشد شعبی عراق به عنوان دانشجو در ایران»؛ دو خبری که می‌تواند ابعاد دیگر یک‌دست سازی فضای دانشگاه در خدمت حکومت را عیان کند.

همه و همه در کنار هم نشان از یک پروژه بزرگ دارد؛ یک‌دست‌سازی دانشگاه با مشت آهنین، پاسخ حکومت به همراهی دانشجو و استاد با خیزش انقلابی.

پاسخ حکومت؛ مهندسی خشونت‌بار

به موازات آن که دانشجویان در تجمعات، شعار‌ها و کارزارهای اعتراضی خود را یک‌صدا و فراگیر با فریاد «نه» به حکومت بلند کردند، نهادهای اطلاعاتی و امنیتی هم با تمام قوا حذف و سرکوب «غیرخودی‌ها» در دانشگاه را کلید زده‌اند.

در یک عملیات مشترک با حمایت بازوهای رسانه‌ای، امنیتی، نظامی و اطلاعاتی، تمام نیروها برای هراس‌افکنی، اخراج، محکومیت و تبعید به کار گرفته شده است.

از تصویب و ابلاغ پی‌درپی آیین‌نامه‌هایی مثل پوشش و حجاب تا راه‌اندازی گشت موتوری در دانشگاه علوم بهزیستی و توانبخشی، تا تشکیل کمیته «هادی» در دانشگاه نوشیروانی بابل، تا ارسال پیامک‌های تهدیدآمیز به دانشجویان و تا پخش تراکت حجاب در دانشگاه آزاد شهر قدس.

با همین دستورالعمل واحد است که دانشجویان این روزها هزینه اعتراض خود را با احکام عجیب تبعید، احضار و انضباطی و زندان می‌دهند. تلگرام «خبرنامه امیرکبیر» گزارشی مبنی بر احضار نزدیک به سه هزار دانشجو به کمیته‌های انضباطی منتشر کرده و از سوی دیگر هم فهرستی از ۶۳۴ دانشجو خبری شده که به دانشگاه ممنوع‌الورود شده‌اند.

به موازات سرکوب دانشجویان، در چند ماه، ده‌ها استاد از دانشگاه‌های آزاد، دولتی، پیام نور و غیرانتفاعی با توقف تدریس، تعلیق و اخراج مواجه شده‌اند.

این همه ماجرا نیست، منابع و مزایای حکومتی و از جیب مردم حالا بیش از پیش در دانشگاه خرج کسانی می‌شود که در راه بقا و حمایت از حاکمان خدمت کرده‌اند؛ بسیجی و مداح و مجری صداوسیما که یکی پس از دیگری استاد دانشگاه می‌شوند.

به نظر نمی‌رسد سعید حدادیانِ مداح،‌امیرحسین ثابتیِ بسیجی و عباس موزونِ مجری صداوسیما تنها خودی‌های «خوش‌خدمتی» باشند که جای اساتید برجسته را در دانشگاه بگیرند، احتمالا بسیاری از نام‌های گمنام‌تر در شهرستان‌ها و دانشگاه‌های کمتر شناخته‌شده هم در همین موج اخراج و استخدام پا به دانشگاه بگذارند.

کنار همین باید گذاشت اخبار دیگری از جمله «تبادل استاد با سوریه» و «جذب نیروهای حشد شعبی عراق به عنوان دانشجو در ایران»؛ دو خبری که می‌تواند ابعاد دیگر یک‌دست سازی فضای دانشگاه در خدمت حکومت را عیان کند.

همه و همه در کنار هم نشان از یک پروژه بزرگ دارد؛ یک‌دست‌سازی دانشگاه با مشت آهنین، پاسخ حکومت به همراهی دانشجو و استاد با خیزش انقلابی.