تحلیل محتوایی مطبوعات بعد از جنبش مهسا
این تحقیق آنچه روزنامه ها در دوران خیزش نوشته اند را بررسی کرده است. درست از آنجایی که مهسا دیگر از بستر برنخاست، مردم بهپا خاستند و این موج کوبنده توانست مرزهای سانسور را جابجا کند و حتی نقد رهبری و مواضعش در روزنامهها به چاپ برسد. موج اعتراضی که بلند شد، خواست «تغییر» آهنگ مطالبهگری به مردم و مطبوعات داد ولی با سرکوب مردم و گشت ارشادی که بازگشت، امید به اصلاحپذیری حکومت نیز در جراید رنگ باخت. این تحقیق نشان میدهد جنبش مهسا، سرآغازی است تا میل به تغییر سیاسی و گذارطلبی علیرغم سانسور و خودسانسوری در مطبوعات انعکاس یابد.
اکنون در آستانه انتخابات ۱۴۰۲ و ردصلاحیت گسترده نیروهای اصولگرای میانهرو، آخرین امید منتقدان وضع موجود برای تغییر رفتار حکومت هم به بنبست رسید و دیگر به سختی قلم و زبان تحلیلگران داخلی برای توجیه مشارکت در انتخابات میگردد.
طیفی از جامعه شناسان داخلی و خارجی معتفدند که جنبش مهسا یک انقلاب یا تحول فرهنگی را در ایران رقم زده است و جامعه درحال پوستاندازی است.اعتراضات خیابانی پاییز ۱۴۰۱ که جامعهشناسان آنرا «انقلاب»، «خیزش»، «شورش» و نهایتا «جنبش» نامگذاری کردند، نقطه عطفی است برای بررسی موشکافانهتر مطبوعات غیردولتی ایران . در این تحقیق میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا جنبش مهسا و تحولات فرهنگی-سیاسی جامعه در فاصلهگیری روزنامهها از کلیشههای رسمی اثرگذار بوده است یا نه؟ و آیا شاهد تغییر گفتمانی در روزنامهها هستیم؟
کلیشه و کلیشهسازی در جمهوریاسلامی
منظورمان از «کلیشه»، استریوتایپ یا قالببندی فکری حکومت است. در جمهوریاسلامی مجموعهای از قالبها و توتمهای فکری وجود دارد که تعیینکننده قوانین و احکام است. این کلیشهها توسط رهبر یا عوامل نظام صادر میشود و جنبه اجرایی پیدا میکند و روزنامهها مکلف به دنبالکردن آن کلیشهها هستند.
فرضیه این تحقیق اینست که بعد از مرگ مهسا/ژینا امینی شاهد واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی هستیم. در این تحقیق ابتدا کلیشههای رسمی حکومت تعریف شده تا ضدکلیشهها را بشناسیم. سپس لیستی از ضدکلیشهها را در صفحات روزنامهها رصد کردیم تا تغییر گفتمانی در روزنامهها را مورد ارزیابی قرار دهیم.
بررسی این موضوع از آنجا حائز اهمیت است که در جمهوریاسلامی، قرار بوده روزنامهها موید و مقوم نظام باشند و سخن از اصلاحات در چهارچوب ساختار نظام بزنند و از کلیشههای رسمی پیروی کنند. حال اگر نتایج این تحقیق نشان دهد شاهد واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی هستیم، به معنای فصل جدیدی در مطبوعات کشور است، هرچند ممکن است این غلیانی کوتاهمدت باشد.
طیفی از جامعه شناسان داخلی و خارجی معتفدند که جنبش مهسا یک انقلاب یا تحول فرهنگی را در ایران رقم زده است و جامعه درحال پوستاندازی است.اعتراضات خیابانی پاییز ۱۴۰۱ که جامعهشناسان آنرا «انقلاب»، «خیزش»، «شورش» و نهایتا «جنبش» نامگذاری کردند، نقطه عطفی است برای بررسی موشکافانهتر مطبوعات غیردولتی ایران . در این تحقیق میخواهیم به این سوال پاسخ دهیم که آیا جنبش مهسا و تحولات فرهنگی-سیاسی جامعه در فاصلهگیری روزنامهها از کلیشههای رسمی اثرگذار بوده است یا نه؟ و آیا شاهد تغییر گفتمانی در روزنامهها هستیم؟
کلیشه و کلیشهسازی در جمهوریاسلامی
منظورمان از «کلیشه»، استروتایپ یا قالببندی فکری حکومت است. در جمهوریاسلامی مجموعهای از قالبها و توتمهای فکری وجود دارد که تعیینکننده قوانین و احکام است. این کلیشهها توسط رهبر یا عوامل نظام صادر میشود و جنبه اجرایی پیدا میکند و روزنامهها مکلف به دنبالکردن آن کلیشهها هستند.
فرضیه این تحقیق اینست که بعد از مرگ مهسا/ژینا امینی شاهد واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی هستیم. در این تحقیق ابتدا کلیشههای رسمی حکومت تعریف شده تا ضدکلیشهها را بشناسیم. سپس لیستی از ضدکلیشهها را در صفحات روزنامهها رصد کردیم تا تغییر گفتمانی در روزنامهها را مورد ارزیابی قرار دهیم.
بررسی این موضوع از آنجا حائز اهمیت است که در جمهوریاسلامی، قرار بوده روزنامهها موید و مقوم نظام باشند و سخن از اصلاحات در چهارچوب ساختار نظام بزنند و از کلیشههای رسمی پیروی کنند. حال اگر نتایج این تحقیق نشان دهد شاهد واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی هستیم، به معنای فصل جدیدی در مطبوعات کشور است، هرچند ممکن است این غلیانی کوتاهمدت باشد.
کلیشههای رسمی حکومت پس از مرگ مهسا/ژینا امینی
کلیشههای رسمی حکومت از سوی علیخامنه ای و دستگاه تبلیغاتی نظام بعد از مرگ مهسا ژینا اینگونه اعلام شد.
۱- مرگ مهسا امینی یک اتفاق بود و ناآرامیهای پس از آن، توسط دشمنان خارجی و دنبالهروهایشان برنامهریزی شده است. واکنشها به مرگ این دختر سناریوی اغتشاش بود. زنان در نظام اسلامی از منزلت اجتماعی برخوردارند.
۲- کشف حجاب «حرام» شرعی و سیاسی است. بدپوششی باید توسط آمران به معروف گزارش و برخورد شود.
۳- اکثریت قاطع مردم ایران انقلابی، طرفدار نظام جمهوری اسلامی و اجرای قوانین شریعت در کشور هستند. مشکلات در کشور ساختاری نیست. کشور در مسیر رشد و پیشرفت قرار دارد. عملکرد دولت قابل تقدیر است. وظیفه اصلی رسانهها جهاد تبیین است. فساد در ایران موردی است و نه سیستماتیک.
۴- بدبین کردن مردم نسبت به مسئولان، کارکردن به سود دشمن است. اینترنت و فضای مجازی «رها» شده و باید محدود و کنترل شود.
۵- رفراندوم برای مسائل اصلی کشور کاربرد ندارد، مردم فاقد توان تحلیل مسائل هستند.
۶- اختلافی میان ملت و حاکمیت نیست، گرایش ایرانیان به هر نظامی جز نظام اسلامی محال است.
۷- دشمن به دنبال سیاهنمایی، دروغپراکنی و تحریف است و دوقطبیسازی و شکاف بین مردم و نظام را القا میکند.
۸- عوامل آمریکایی از هر واقعه استفاده میکنند برای القای بحران ناکارامدی و استنتاج عدم مشروعیت نظام و این خط ابلاغی عینا در رسانههای آمریکایی-انگلیسی-سعودی به کرات تکرار شده است. این عوامل آمریکایی، در حوزههای فرهنگی و اجتماعی مطالبهسازی کاذب میکنند و تاثیر تحریمهای آمریکا را به ناکارآمدی نظام نسبت میدهند.
کلیشههای رسمی حکومت پس از مرگ مهسا/ژینا امینی
کلیشههای رسمی حکومت از سوی علیخامنه ای و دستگاه تبلیغاتی نظام بعد از مرگ مهسا ژینا اینگونه اعلام شد.
۱- مرگ مهسا امینی یک اتفاق بود و ناآرامیهای پس از آن، توسط دشمنان خارجی و دنبالهروهایشان برنامهریزی شده است. واکنشها به مرگ این دختر سناریوی اغتشاش بود. زنان در نظام اسلامی از منزلت اجتماعی برخوردارند.
۲- کشف حجاب «حرام» شرعی و سیاسی است. بدپوششی باید توسط آمران به معروف گزارش و برخورد شود.
۳- اکثریت قاطع مردم ایران انقلابی، طرفدار نظام جمهوری اسلامی و اجرای قوانین شریعت در کشور هستند. مشکلات در کشور ساختاری نیست. کشور در مسیر رشد و پیشرفت قرار دارد. عملکرد دولت قابل تقدیر است. وظیفه اصلی رسانهها جهاد تبیین است. فساد در ایران موردی است و نه سیستماتیک.
۴- بدبین کردن مردم نسبت به مسئولان، کارکردن به سود دشمن است. اینترنت و فضای مجازی «رها» شده و باید محدود و کنترل شود.
۵- رفراندوم برای مسائل اصلی کشور کاربرد ندارد، مردم فاقد توان تحلیل مسائل هستند.
۶- اختلافی میان ملت و حاکمیت نیست، گرایش ایرانیان به هر نظامی جز نظام اسلامی محال است.
۷- دشمن به دنبال سیاهنمایی، دروغپراکنی و تحریف است و دوقطبیسازی و شکاف بین مردم و نظام را القا میکند.
۸- عوامل آمریکایی از هر واقعه استفاده میکنند برای القای بحران ناکارامدی و استنتاج عدم مشروعیت نظام و این خط ابلاغی عینا در رسانههای آمریکایی-انگلیسی-سعودی به کرات تکرار شده است. این عوامل آمریکایی، در حوزههای فرهنگی و اجتماعی مطالبهسازی کاذب میکنند و تاثیر تحریمهای آمریکا را به ناکارآمدی نظام نسبت میدهند.
این کلیشهها قالببندی ذهنی حکومت نسبت به اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ را نشان میدهد که زمینهساز تدوین لایحه حجاب و عفاف، سرکوب اعتراضات، بستن دهان منتقدان و بازداشت شمار گستردهای از معترضان خیابانی، روزنامهنگاران، حقوقدانان و فعالان سیاسی-مدنی شد. تجربه نشان داده که جمهوریاسلامی در پی بحرانهای سیاسی-اجتماعی با ایجاد خفقان رسانهای، به اعتبار همین کلیشهها یک خط خبری معین را به مطبوعات دیکته کرده است.
سوال این تحقیق بررسی میزان واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی است.
این کلیشهها قالببندی ذهنی حکومت نسبت به اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ را نشان میدهد که زمینهساز تدوین لایحه حجاب و عفاف، سرکوب اعتراضات، بستن دهان منتقدان و بازداشت شمار گستردهای از معترضان خیابانی، روزنامهنگاران، حقوقدانان و فعالان سیاسی-مدنی شد. تجربه نشان داده که جمهوریاسلامی در پی بحرانهای سیاسی-اجتماعی با ایجاد خفقان رسانهای، به اعتبار همین کلیشهها یک خط خبری معین را به مطبوعات دیکته کرده است.
سوال این تحقیق بررسی میزان واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی است.
روش تحقیق برای یافتن ضدکلیشهها در مطبوعات
در بررسی میزان واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی، این تحقیق ۸ روزنامه غیردولتی را رصد میکند. در تقسیمبندی رسانهای از منظر اقتصاد-سیاسی، یک دسته از روزنامهها «خصوصی و تجاری» هستند و دسته بزرگی از روزنامهها «حاکمیتی»؛ که همین دسته «حاکمیتی» به دو دسته رسانههای عمومی و دولتی تقسیم میشوند. در این تحقیق ۶ روزنامه از دسته مطبوعات خصوصی و دو روزنامه از دسته رسانههای عمومی انتخاب شده است.
روزنامههای اعتماد، شرق، سازندگی، هممیهن، جهانصنعت و توسعه ایرانی با مالکیت خصوصی (حزبی -سندیکایی یا فردی) اداره میشوند. روزنامههای جمهوریاسلامی و فرهیختگان باتوجه به شناسنامه تاسیسشان قرابت سیاسی-فکری نسبتا نزدیکی به حاکمیت دارند اما دولتی نیستند. از منظر رویکرد سیاسی؛ هممیهن، اعتماد و سازندگی روزنامههای اصلاح طلب و حزبی هستند. شرق و جهانصنعت و توسعهایرانی را میتوان در ردیف روزنامههای مستقل دستهبندی کرد. روزنامه جمهوریاسلامی اصولگرای میانهرو و فرهیختگان اصولگرای مکتبی را نمایندگی میکنند.
در این تحقیق از شهریور ۱۴۰۱ تا پایان خرداد ۱۴۰۲ به صورت روزانه همه مطالب منتشر شده در این روزنامهها بررسی شده و آنچه که برخلاف کلیشههای رسمی نظام بوده احصا شده است.
لیست تحقیق اولیه از «ضدکلیشه ها» در شهریور ماه کمتر از ۴۰ موضوع را شامل میشد ولی به تدریج برای افزایش دقت آماری، عناوین جدیدی به لیست اضافه شده که در نهایت ۶۶ ضدکلیشه در مطبوعات ایران مشاهده شده است.
روش تحقیق برای یافتن ضدکلیشهها در مطبوعات
در بررسی میزان واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی، این تحقیق ۸ روزنامه غیردولتی را رصد میکند. در تقسیمبندی رسانهای از منظر اقتصاد-سیاسی، یک دسته از روزنامهها «خصوصی و تجاری» هستند و دسته بزرگی از روزنامهها «حاکمیتی»؛ که همین دسته «حاکمیتی» به دو دسته رسانههای عمومی و دولتی تقسیم میشوند. در این تحقیق ۶ روزنامه از دسته مطبوعات خصوصی و دو روزنامه از دسته رسانههای عمومی انتخاب شده است.
روزنامههای اعتماد، شرق، سازندگی، هممیهن، جهانصنعت و توسعه ایرانی با مالکیت خصوصی (حزبی -سندیکایی یا فردی) اداره میشوند. روزنامههای جمهوریاسلامی و فرهیختگان باتوجه به شناسنامه تاسیسشان قرابت سیاسی-فکری نسبتا نزدیکی به حاکمیت دارند اما دولتی نیستند. از منظر رویکرد سیاسی؛ هممیهن، اعتماد و سازندگی روزنامههای اصلاح طلب و حزبی هستند. شرق و جهانصنعت و توسعهایرانی را میتوان در ردیف روزنامههای مستقل دستهبندی کرد. روزنامه جمهوریاسلامی اصولگرای میانهرو و فرهیختگان اصولگرای مکتبی را نمایندگی میکنند.
در این تحقیق از شهریور ۱۴۰۱ تا پایان خرداد ۱۴۰۲ به صورت روزانه همه مطالب منتشر شده در این روزنامهها بررسی شده و آنچه که برخلاف کلیشههای رسمی نظام بوده احصا شده است.
لیست تحقیق اولیه از «ضدکلیشه ها» در شهریور ماه کمتر از ۴۰ موضوع را شامل میشد ولی به تدریج برای افزایش دقت آماری، عناوین جدیدی به لیست اضافه شده که در نهایت ۶۶ ضدکلیشه در مطبوعات ایران مشاهده شده است.
در نمودارشماره یک، لیست ضدکلیشههای احصاشده در مطبوعات برحسب فراوانی نمایش داده شده است
در این تحقیق مجموعا ۱۷۶۹۶ ضدکلیشه در این ۸ روزنامه شناسایی گردیده که رشد کمسابقه ای از چرخش مطبوعات نسبت به بیان کلیشههای رسمی را نشان میدهد.
غلیان افکار عمومی بر کاغذ روزنامه
در علوم اجتماعی وقتی میخواهیم به مباحث آماری نسبت تاثیرگذاری بدهیم باید ببینیم میل یک پدیده به چه سمتی است. متغیرهای کم، متوسط و زیاد به محقق کمک میکند تا درجه میل کردن مطبوعات به دموکراسی، تغییر سیاسی و رفتن به سوی جامعه مدنی متکثر را ارزیابی کند و به این سوال پاسخ دهد که آیا تمایل مطبوعات به ماندن در چارچوب کلیشههای رسمی است یا به ضدکلیشهها تمایل دارد؟
از آنجا که این ضدکلیشه ها به یک میزان دارای اهمیت نیستند، محقق آنها را براساس اثرگذاریشان روی سوال تحقیق تقسیم بندی کرده است. آنچه در نمودار شماره یک میبینید، فراوانی مطالب با احتساب ضرایب تراز شده است که از بالا به پایین بیشترین و کمترین فراوانی موضوعات را نشان میدهد.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که جنبش یا خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» و فضای اجتماعی پس از مرگ مهسا/ژینا بر فاصلهگیری مطبوعات از کلیشههای رسمی اثرگذار بوده است.
بارها از سوی مدیران و خبرنگاران رسانههای داخلی ایران به این واقعیت اذعان شده که روزنامهها میان مردم مخاطب ندارند و تیراژ و کلیک پایین صفحات روزنامهها نمایانگر عدم تاثیرگذاری مطبوعات بر جامعه ایران است. اما برعکس چطور؟
نتایج این تحقیق نشان میدهد که جنبش مهسا بر روزنامههای ایران اثرگذار بوده است و این تحولات جامعه است که صاحبان اندیشه و قلم را به تغییر فکری و زبانی واداشته است. تا جایی که از کلیشههای رسمی فاصله معناداری گرفتند و دغدغههای عمومیتر جامعه را بازتاب دادند. موضوعاتی که مطبوعات علیرغم تهدید و ارعاب حکومتی نتوانستند در مقابل آنها سکوت کنند. این را میتوان «غلیان افکارعمومی بر کاغذ روزنامه» نامید و ذیل تاثیر جامعه بر مطبوعات واکاوی کرد.
باید گفت که ضدکلیشهها را روزنامهها تولید نمی کنند بلکه کار رسانه دریافت، شناخت، بازتاب و اظهار این ضدکلیشههاست. همه این ضدکلیشهها در جامعه وجود دارد. تاثیر جنبش مهسا بر مطبوعات، تمایل به بازتاب این ضدکلیشههاست. انقلاب مهسا نه تنها تحولی در جامعه شد که به باور محقق تحولی در مطبوعات را هم رقم زده است.
در نمودارشماره یک، لیست ضدکلیشههای احصاشده در مطبوعات برحسب فراوانی نمایش داده شده است
در این تحقیق مجموعا ۱۷۶۹۶ ضدکلیشه در این ۸ روزنامه شناسایی گردیده که رشد کمسابقه ای از چرخش مطبوعات نسبت به بیان کلیشههای رسمی را نشان میدهد.
غلیان افکار عمومی بر کاغذ روزنامه
در علوم اجتماعی وقتی میخواهیم به مباحث آماری نسبت تاثیرگذاری بدهیم باید ببینیم میل یک پدیده به چه سمتی است. متغیرهای کم، متوسط و زیاد به محقق کمک میکند تا درجه میل کردن مطبوعات به دموکراسی، تغییر سیاسی و رفتن به سوی جامعه مدنی متکثر را ارزیابی کند و به این سوال پاسخ دهد که آیا تمایل مطبوعات به ماندن در چارچوب کلیشههای رسمی است یا به ضدکلیشهها تمایل دارد؟
از آنجا که این ضدکلیشه ها به یک میزان دارای اهمیت نیستند، محقق آنها را براساس اثرگذاریشان روی سوال تحقیق تقسیم بندی کرده است. آنچه در نمودار شماره یک میبینید، فراوانی مطالب با احتساب ضرایب تراز شده است که از بالا به پایین بیشترین و کمترین فراوانی موضوعات را نشان میدهد.
نتایج این تحقیق نشان میدهد که جنبش یا خیزش انقلابی «زن، زندگی، آزادی» و فضای اجتماعی پس از مرگ مهسا/ژینا بر فاصلهگیری مطبوعات از کلیشههای رسمی اثرگذار بوده است.
بارها از سوی مدیران و خبرنگاران رسانههای داخلی ایران به این واقعیت اذعان شده که روزنامهها میان مردم مخاطب ندارند و تیراژ و کلیک پایین صفحات روزنامهها نمایانگر عدم تاثیرگذاری مطبوعات بر جامعه ایران است. اما برعکس چطور؟
نتایج این تحقیق نشان میدهد که جنبش مهسا بر روزنامههای ایران اثرگذار بوده است و این تحولات جامعه است که صاحبان اندیشه و قلم را به تغییر فکری و زبانی واداشته است. تا جایی که از کلیشههای رسمی فاصله معناداری گرفتند و دغدغههای عمومیتر جامعه را بازتاب دادند. موضوعاتی که مطبوعات علیرغم تهدید و ارعاب حکومتی نتوانستند در مقابل آنها سکوت کنند. این را میتوان «غلیان افکارعمومی بر کاغذ روزنامه» نامید و ذیل تاثیر جامعه بر مطبوعات واکاوی کرد.
باید گفت که ضدکلیشهها را روزنامهها تولید نمی کنند بلکه کار رسانه دریافت، شناخت، بازتاب و اظهار این ضدکلیشههاست. همه این ضدکلیشهها در جامعه وجود دارد. تاثیر جنبش مهسا بر مطبوعات، تمایل به بازتاب این ضدکلیشههاست. انقلاب مهسا نه تنها تحولی در جامعه شد که به باور محقق تحولی در مطبوعات را هم رقم زده است.
فراوانی ضدکلیشهها بدون احتساب متغیرها
محاسبه میزان اهمیت ضدکلیشهها
در این تحقیق برای محاسبه میزان اهمیت ضدکلیشهها، مطالب جمعآوری شده براساس سه مولفه سازش، اصلاح و گذار با تاثیر کم، متوسط و زیاد نشانهگذاری و ضرایب ۱، ۲ و ۳ به آنها نسبت داده شده است.
متغیر کم، موضوعاتی است که اگرچه ضدکلیشه نظام است اما با رویکرد سازشکارانه؛ پذیرش قصور و عذرخواهی در مرگ مهساامینی و جمعآوری گشت ارشاد را در فروکش کردن اعتراضات موثر میدانند. قائل به شکاف اجتماعی، بحران مشروعیت یا ناکارامدی نظام نیستند بلکه معتقدند که تغییر مدیران ضعیف، گفتگوی ملی و عدم تحریک افکار عمومی در کنار عملکرد مثبت اقتصادی میتواند از موج ناضایتیها بکاهد. این ضدکلیشهها واگرایی چندانی از کلیشههای رسمی حکومت ندارند.
نمایش برخی ضدکلیشهها با متغیر کم
«تردید در روایت مرگ مهسا» و انتظار از حکومت که با تشکیل کمیته حقیقتیاب عوامل و چگونگی مرگ مهسا/ژینا را مورد بررسی قرار دهد، یک ضدکلیشه است چون بیانیه دستگاههای اطلاعاتی تردیدافکنی درباه مرگ مهسا را متهم کردن حکومت تفسیر کرده بود. اما نوشتن از این ضدکلیشه، یک واگرایی حداقلی را از کلیشه رسمی نشان میدهد چون مطالبه کمیته حقیقتیاب ، صلحجویانه و سازشکارانه است.
اما ردیفی از ضدکلیشهها به نسبت اثرگذاری بر سوال تحقیق متغیر متوسط میگیرند.
نمایش ضدکلیشه ها با متغیر متوسط
محقق به ضد کلیشه «بحران ناکارامدی»، «مطالبه تغییر سیاستگذاریهای کلان»، «پذیرش تکثر فرهنگی و خوداصلاحی» اعتراض به «تورم، فقر، تبعیض و بحرانهای محیط زیستی» نسبت متغیر متوسط داده است.
چون بسیاری از مطالبی که با محتوای ناکارامدی سیاستها، عملکرد و برنامههای سه قوه در روزنامهها منتشر شده، خواهان تغییرات ساختاری است. راهحل خوداصلاحی نظام با تغییر جهتگیری ها و سیاستگذاریها ر ا پیشنهاد میکند. این ضدکلیشهها رویکرد اصلاح جویانه نسبت به نظام دارند بنابراین واگراییشان متوسط است چون تغییر ساختاری درون نظام را ممکن میداند و به تعبیر دیگر اصلاحطلبانه هستند.
نمایش ضدکلیشهها با متغیر زیاد
اما آنجا که مطبوعات «اعتراضات را فراگیر و بینانسلی» میدانند که «سویه انقلابی دارد» و معتقدند «تغییر ارزشی رخ داده است» و «مطالبه سبک زندگی مطالبه به حقی است» و یا «بنبست سیاسی-اقتصادی و فرهنگی» و «ناامیدی از اصلاحات» را منعکس میکنند، این ضدکلیشهها نسبت واگرایی شان از کلیشههای نظام زیاد است. پس متغیر زیاد میگیرند.
این ردیف از ضدکلیشهها از جمله «اعتراض به حجاب اجباری» «تامین حقوق و مطالبات زنان»، «نقد رهبر»، «نقد تفکر نظام» و ارائه «گفتمانهای برای توصیف و تحلیل جنبش مهسا» با فاصلهگیری زیاد از کلیشههای رسمی نوعی میل به گذار از جمهوری اسلامی را نشان میدهد.
فراوانی ضدکلیشهها بدون احتساب متغیرها
محاسبه میزان اهمیت ضدکلیشهها
در این تحقیق برای محاسبه میزان اهمیت ضدکلیشهها، مطالب جمعآوری شده براساس سه مولفه سازش، اصلاح و گذار با تاثیر کم، متوسط و زیاد نشانهگذاری و ضرایب ۱، ۲ و ۳ به آنها نسبت داده شده است.
متغیر کم، موضوعاتی است که اگرچه ضدکلیشه نظام است اما با رویکرد سازشکارانه؛ پذیرش قصور و عذرخواهی در مرگ مهساامینی و جمعآوری گشت ارشاد را در فروکش کردن اعتراضات موثر میدانند. قائل به شکاف اجتماعی، بحران مشروعیت یا ناکارامدی نظام نیستند بلکه معتقدند که تغییر مدیران ضعیف، گفتگوی ملی و عدم تحریک افکار عمومی در کنار عملکرد مثبت اقتصادی میتواند از موج ناضایتیها بکاهد. این ضدکلیشهها واگرایی چندانی از کلیشههای رسمی حکومت ندارند.
نمایش برخی ضدکلیشهها با متغیر کم
«تردید در روایت مرگ مهسا» و انتظار از حکومت که با تشکیل کمیته حقیقتیاب عوامل و چگونگی مرگ مهسا/ژینا را مورد بررسی قرار دهد، یک ضدکلیشه است چون بیانیه دستگاههای اطلاعاتی تردیدافکنی درباه مرگ مهسا را متهم کردن حکومت تفسیر کرده بود. اما نوشتن از این ضدکلیشه، یک واگرایی حداقلی را از کلیشه رسمی نشان میدهد چون مطالبه کمیته حقیقتیاب ، صلحجویانه و سازشکارانه است.
اما ردیفی از ضدکلیشهها به نسبت اثرگذاری بر سوال تحقیق متغیر متوسط میگیرند.
نمایش ضدکلیشه ها با متغیر متوسط
محقق به ضد کلیشه «بحران ناکارامدی»، «مطالبه تغییر سیاستگذاریهای کلان»، «پذیرش تکثر فرهنگی و خوداصلاحی» اعتراض به «تورم، فقر، تبعیض و بحرانهای محیط زیستی» نسبت متغیر متوسط داده است.
چون بسیاری از مطالبی که با محتوای ناکارامدی سیاستها، عملکرد و برنامههای سه قوه در روزنامهها منتشر شده، خواهان تغییرات ساختاری است. راهحل خوداصلاحی نظام با تغییر جهتگیری ها و سیاستگذاریها ر ا پیشنهاد میکند. این ضدکلیشهها رویکرد اصلاح جویانه نسبت به نظام دارند بنابراین واگراییشان متوسط است چون تغییر ساختاری درون نظام را ممکن میداند و به تعبیر دیگر اصلاحطلبانه هستند.
نمایش ضدکلیشهها با متغیر زیاد
اما آنجا که مطبوعات «اعتراضات را فراگیر و بینانسلی» میدانند که «سویه انقلابی داد» و معتقدند «تغییر ارزشی رخ داده است» و «مطالبه سبک زندگی مطالبه به حقی است» و یا «بنبست سیاسی-اقتصادی و فرهنگی» و «ناامیدی از اصلاحات» را منعکس میکنند، این ضدکلیشهها نسبت واگرایی شان از کلیشههای نظام زیاد است. پس متغیر زیاد میگیرند.
این ردیف از ضدکلیشهها از جمله «اعتراض به حجاب اجباری» «تامین حقوق و مطالبات زنان»، «نقد رهبر»، «نقد تفکر نظام» و ارائه «گفتمانهای برای توصیف و تحلیل جنبش مهسا» با فاصلهگیری زیاد از کلیشههای رسمی نوعی میل به گذار از جمهوری اسلامی را نشان میدهد.
نگاهی دقیق تر به نتایج تحقیق
بنابر نمودار شماره یک، مطالب پیرامون موضوع «بحران ناکارامدی» با ۱۱۲۳ مورد در طول ۱۰ ماه بیشترین فراوانی را در مطبوعات داشته و در بالاترین ردیف ضدکلیشهها قرار میگیرد. و کمترین فراوانی با ۲۸ مورد به موضوع «اعتراض به سیاستهای فرزندآوری و افزایش جمعیت» اختصاص دارد.
آندسته از موضوعات که پایینتر از خط میانگین هستند و فراوانی به نسبت کمتری داشتند، با رنگ آبی دیده میشوند. در انتهای لیست موضوعاتی چون «پوشش اعتراضات خیابانی»، «گزارش اعتصابات»، «مطالبه مردم انقلاب است»، و «پدیدار شدن گفتمانهایی برای پیشبرد جنبش» از جمله ضدکلیشههایی است که پرداختن به آنها ریسک بزرگتری دارد و به نظر میرسد مطبوعات از ترس پیامدهای انتشار چنین گزارشها و تحلیل هایی ، بسیار کمتر به آنها پرداختند.
نقد رهبر بیشتر از نقد سهقوا
مطالعات این تحقیق نشان میدهد که شعارهای کف خیابان، جسارت روزنامهها را در نقد رهبری و نهادهای وابستهاش افزایش داده است. در مقایسه با نقد سه قوه «دولت، مجلس، قضاییه»، فراوانی مطالبی که به صراحت یا تلویحی سیاستگذاریهای کلان نظام و شخص رهبری را مورد انتقاد قرار دادند ، بیشتر بوده است و طبیعتا اثرگذاری این ضدکلیشه به مراتب زیادتر از نقد سه قوه است. برای همین محقق به «نقد سه قوه» ضریب ۱ و به «نقد رهبری» ضریب ۳ داده است. فراوانی نقد رهبری ۵۲۱ مورد بوده است که نسبت به گذشته رشد قابل توجهی را نشان میدهد.
در فضای رسانهای ایران معمولا سخنان خامنهای فصلالخطاب بوده است. اما وقتی شعارهای کف خیابان خامنهای را مستقیما مود خطاب قرار میداد و شعار «مرگ بر دیکتاتور» پرتکرارترین شعار اعتراضات بود، خودآگاه یا ناخودآگاه، این جرات را به مطبوعات داد که نقد کارشناسان به «رهبر و نهادهای وابسته» را بیشتر بازتاب دهند.
برای نمونه روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «خطر حذف جمهوریت» به تاریخ ۲۵ خرداد با علی شکوری راد مصاحبه میکند و از قول او مینویسد: «بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی، نظام تصمیمسازی کشور است. در سیستم ما مجلس و ریاست جمهوی فاقد اثربخشی هستند»
منافع ملی مساوی است با منافع مردم ایران
منافع ملی در ادبیات حکومت مساوی با منافع حاکمیت و بقای نظام اسلامی تعریف میشود. جنبش مهسا این تعریف از منافعملی را به چالش گرفت. مطالعات این تحقیق هم نشان میدهد که زاویهدید روزنامهها از تعریف حکومت دور شده و در یادداشتها و مصاحبهها این گزاره به صراحت تکرار شده که «منافعملی یعنی منافع مردم ایران».
نکته جالب در نتایج تحقیق اینست که فراوانی مطالب با مضمون «بحران مشروعیت» به طور تصادفی برابری میکند با فراوانی ضد کلیشه «منافع ملی یعنی منافع مردم ایران».
تحلیل اعتراضات به جای پوشش اعتراضات
روزنامهها اجازه پوشش اعتراضات خیابانی و دانشگاهی را نداشتند، عکاسان مطبوعات احضار و بازداشت میشدند که مبادا عکس های خبری منتشر شود. روزنامه ها موظف بودند همان متن خبرگزاری فارس یا ایرنا را بازنویسی کنند. به محض اینکه یک گزارش از مراسم چهلم مهسا در هم میهن منتشر شد، الهه محمدی خبرنگارش بازداشت شد. فشار بر رسانهها به گونهای بود که در سه ماه اعتراضات بیش از ۱۰۰ شکایت دولتی به دفتر روزنامه ارسال شده است.
گاه کلیشههای رسمی آنقدر وسیع بود که به روزنامهها تکلیف شد که باید از واژه «ناآرامیها یا اغتشاشات» استفاده کنند. بااینهمه روزنامه «توسعهایرانی» همیشه اصرار داشت که از واژه اعتراضات استفاده کند که همین واگرایی از کلیشه رسمی را نشان میدهد.
فراوانی «پوشش تجمعات خیابانی و دانشگاهی» ۱۶۴ مورد بود که این تعداد با اغماض محاسبه شده چون به ندرت روزنامهها خبرنگاری میدانی داشتند یا پوشش مستقلی از تجمعات ارائه میکردند. گاه ثبت اعتراضات نه در قالب گزارش مستقل بلکه در لابهلای مصاحبه با تحلیلگران شرح داده میشد.
با اینهمه ضدکلیشه «معترض اغتشاشگر نیست» ۳۷۴ فراوانی و «مطالبه سبک زندگی مطالبه به حقی است» ۳۰۸ مورد فراوانی داشته است که بیانگر دغدغهی مطبوعات است.
د
نگاهی دقیق تر به نتایج تحقیق
بنابر نمودار شماره یک، مطالب پیرامون موضوع «بحران ناکارامدی» با ۱۱۲۳ مورد در طول ۱۰ ماه بیشترین فراوانی را در مطبوعات داشته و در بالاترین ردیف ضدکلیشهها قرار میگیرد. و کمترین فراوانی با ۲۸ مورد به موضوع «اعتراض به سیاستهای فرزندآوری و افزایش جمعیت» اختصاص دارد.
آندسته از موضوعات که پایینتر از خط میانگین هستند و فراوانی به نسبت کمتری داشتند، با رنگ آبی دیده میشوند. در انتهای لیست موضوعاتی چون «پوشش اعتراضات خیابانی»، «گزارش اعتصابات»، «مطالبه مردم انقلاب است»، و «پدیدار شدن گفتمانهایی برای پیشبرد جنبش» از جمله ضدکلیشههایی است که پرداختن به آنها ریسک بزرگتری دارد و به نظر میرسد مطبوعات از ترس پیامدهای انتشار چنین گزارشها و تحلیل هایی ، بسیار کمتر به آنها پرداختند.
نقد رهبر بیشتر از نقد سهقوا
مطالعات این تحقیق نشان میدهد که شعارهای کف خیابان، جسارت روزنامهها را در نقد رهبری و نهادهای وابستهاش افزایش داده است. در مقایسه با نقد سه قوه «دولت، مجلس، قضاییه»، فراوانی مطالبی که به صراحت یا تلویحی سیاستگذاریهای کلان نظام و شخص رهبری را مورد انتقاد قرار دادند ، بیشتر بوده است و طبیعتا اثرگذاری این ضدکلیشه به مراتب زیادتر از نقد سه قوه است. برای همین محقق به «نقد سه قوه» ضریب ۱ و به «نقد رهبری» ضریب ۳ داده است. فراوانی نقد رهبری ۵۲۱ مورد بوده است که نسبت به گذشته رشد قابل توجهی را نشان میدهد.
در فضای رسانهای ایران معمولا سخنان خامنهای فصلالخطاب بوده است. اما وقتی شعارهای کف خیابان خامنهای را مستقیما مود خطاب قرار میداد و شعار «مرگ بر دیکتاتور» پرتکرارترین شعار اعتراضات بود، خودآگاه یا ناخودآگاه، این جرات را به مطبوعات داد که نقد کارشناسان به «رهبر و نهادهای وابسته» را بیشتر بازتاب دهند.
برای نمونه روزنامه اعتماد در مطلبی با عنوان «خطر حذف جمهوریت» به تاریخ ۲۵ خرداد با علی شکوری راد مصاحبه میکند و از قول او مینویسد: «بزرگترین دشمن جمهوری اسلامی، نظام تصمیمسازی کشور است. در سیستم ما مجلس و ریاست جمهوی فاقد اثربخشی هستند»
منافع ملی مساوی است با منافع مردم ایران
منافع ملی در ادبیات حکومت مساوی با منافع حاکمیت و بقای نظام اسلامی تعریف میشود. جنبش مهسا این تعریف از منافعملی را به چالش گرفت. مطالعات این تحقیق هم نشان میدهد که زاویهدید روزنامهها از تعریف حکومت دور شده و در یادداشتها و مصاحبهها این گزاره به صراحت تکرار شده که «منافعملی یعنی منافع مردم ایران».
نکته جالب در نتایج تحقیق اینست که فراوانی مطالب با مضمون «بحران مشروعیت» به طور تصادفی برابری میکند با فراوانی ضد کلیشه «منافع ملی یعنی منافع مردم ایران».
تحلیل اعتراضات به جای پوشش اعتراضات
روزنامهها اجازه پوشش اعتراضات خیابانی و دانشگاهی را نداشتند، عکاسان مطبوعات احضار و بازداشت میشدند که مبادا عکس های خبری منتشر شود. روزنامه ها موظف بودند همان متن خبرگزاری فارس یا ایرنا را بازنویسی کنند. به محض اینکه یک گزارش از مراسم چهلم مهسا در هم میهن منتشر شد، الهه محمدی خبرنگارش بازداشت شد. فشار بر رسانهها به گونهای بود که در سه ماه اعتراضات بیش از ۱۰۰ شکایت دولتی به دفتر روزنامه ارسال شده است.
گاه کلیشههای رسمی آنقدر وسیع بود که به روزنامهها تکلیف شد که باید از واژه «ناآرامیها یا اغتشاشات» استفاده کنند. بااینهمه روزنامه «توسعهایرانی» همیشه اصرار داشت که از واژه اعتراضات استفاده کند که همین واگرایی از کلیشه رسمی را نشان میدهد.
فراوانی «پوشش تجمعات خیابانی و دانشگاهی» ۱۶۴ مورد بود که این تعداد با اغماض محاسبه شده چون به ندرت روزنامهها خبرنگاری میدانی داشتند یا پوشش مستقلی از تجمعات ارائه میکردند. گاه ثبت اعتراضات نه در قالب گزارش مستقل بلکه در لابهلای مصاحبه با تحلیلگران شرح داده میشد.
با اینهمه ضدکلیشه «معترض اغتشاشگر نیست» ۳۷۴ فراوانی و «مطالبه سبک زندگی مطالبه به حقی است» ۳۰۸ مورد فراوانی داشته است که بیانگر دغدغهی مطبوعات است.
سرمقاله روزنامه هممیهن در سوم بهمن ۱۴۰۱ در دفاع از حق اعتراض با این مدخل آغاز میشود که ما در وضعیت پیشاسیاسی معطل ماندهایم. وضعیت سیاست یعنی، شهروند هرروز در میدان سیاست، فعالانه مداخله کند و افراد بتوانند آنچه را برای خودشان یک زندگی خوب میدانند، متحقق کنند. نسل معترض، نسل مطالبهگر و جستجوگر است نه اغتشاشگر و وظیفهی حکومت حفاظت از شرایط سیاسی است و مجالدهی به تکثرها.
عباس کاظمی جامعهشناس در مصاحبه با هممیهن میگوید: «زن، زندگی آزادی، یک تحول اجتماعی بینظیر است. یک تحول تدریجی و یک انقلاب اجتماعی است... عمقی از اعتراضات وجود دارد که دیده نشده و انهم بنیانکن شدن ریشههای پدرسالاری از جامعه است.»
حتی حمیدرضا جلاییپور که در تحلیل جامعهشناسی، رویکرد محافظهکار به رویدادها دارد، در 28خرداد 1402 در توصیف و تحلیل اعتراضات پاییز 1401 گفت: «جنبش مهسا بزرگترین اعتراض سیاسی-اجتماعی بعد از انقلاب است.»
جنبش مهسا: بهار جامعهشناسان
مدیران و سردبیران روزنامه ها وقتی از کار خبری و پوشش وقایع بازماندند، به سراغ تحلیل و تفسیر اعتراضات رفتند و از جامعهشناسان، تحلیلگران اقتصادی، سیاستمداران و روزنامهنگاران باسابقه پرسیدند «شما بگویید چه اتفاقی رخ داده است؟» شاید به جرات بتوان گفت اعتراضات ۱۴۰۱ بهار جامعهشناسان بود. آنها میتوانستند نتایج تحقیقات و مطالعات شان درباره شکافهای اجتماعی کشور، سرخوردگی نسل جوان، تغییر ارزشی و مطالبات زنان را با مخاطبی بزرگتر از کلاس درس به اشتراک بگذارند.
بخش عمده ای از ضدکلیشههای این تحقیق از میان مصاحبهها و نوشتههای کارشناسان، صاحبنظران و تحلیلگران حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی واکاوی شده که به همین دلیل دقت اطلاعات جمعآوری شده را بالا میبرد.
میتوان لیستی از جامعهشناسان و نکات کلیدی بحثشان را نمایش داد. برخی از آنها اکنون جزو اساتید اخراجی هستند.
دو خبرنگار قربانی شدند اما روزنامهنگاران حکم را نپذیرفتند
نیلوفر حامدی و الهه محمدی دو خبرنگار روزنامههای شرق و هممیهن به دلیل انتشار خبر مرگ مهسا امینی و گزارش وضعیت او در بیمارستان و سپس پوشش مراسم خاکسپاری مهسا در سقز مدتهاست که در بازداشت موقت بهسر میبرند. بعد از دادگاهی غیرعلنی، در مهر ۱۴۰۲ وقتی احكام سنگين ١٢ و ١٣ سال عليه اين دو خبرنگار صادر شد، اتفاقي بینظير را در مطبوعات شاهد بودیم.
براي نخستين بار روزنامههای میانهرو به طور هماهنگ و همبسته از دو محکوم امنيتی آشكارا حمايت كردند. نه تنها در يكسال بازداشت اين دو نفر بلكه حالا با وجود احكام صادر شده، روايت رسمی نظام و دستگاههاي اطلاعاتي و قضايی را زير سوال بردند. احكام را غيرحقوقي و غيرقانونی خواندند . انجمن صنفي روزنامه نگاران هم در بيانيه تندی صراحتا نوشت: «ما اين حكم را نمي پذيريم.»
حمایت صریح روزنامههای غیردولتی از دو خبرنگار زندانی، نمونه دیگری از واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی است.
عباس کاظمی جامعهشناس در مصاحبه با هممیهن میگوید: «زن، زندگی آزادی، یک تحول اجتماعی بینظیر است. یک تحول تدریجی و یک انقلاب اجتماعی است... عمقی از اعتراضات وجود دارد که دیده نشده و انهم بنیانکن شدن ریشههای پدرسالاری از جامعه است.»
حتی حمیدرضا جلاییپور که در تحلیل جامعهشناسی، رویکرد محافظهکار به رویدادها دارد، در ۲۸ خرداد ۱۴۰۲ در توصیف و تحلیل اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ گفت: «جنبش مهسا بزرگترین اعتراض سیاسی-اجتماعی بعد از انقلاب است.»
اعتراضات سویه انقلابی دارد
روزنامه اعتماد همزمان با افزایش اعتراضات خیابانی، مصاحبه ی با صادق زیباکلام، استاد علومسیاسی دانشگاه تهران انجام میدهد در تحلیل اعتراضات و از قول او تیتر میزند «براندازی روی دیگر رادیکالیزم است». صادق زیباکلام در این مصاحبه به حکومت هشدار دادده که تداوم برخورد سلبی با مطالبات جوانان و زنان، خودبراندازی است. اگر هیچ تغییر و اصلاحی به وجود نیاید و نظام کماکان همان سیاستهای گذشته را دنبال کند، راه به جایی نخواهیم برد... من برای آینده نظام دچار ترس و وحشت هستم. زیباکلام درباره روند تحولات اعتراضی در ایران نیز میگوید: از سال ۸۸ به اینسو، حرکات اعتراضی ایران مدام رادیکالتر شده اند و الان تحولات براندازانه است. (1 بهمن ۱۴۰۱، روزنامه اعتماد)
عباس عبدی، فعال سیاسی و روزنامهنگار هم معتقد است اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ سویهی انقلابی دارد. ۸۰ دصد مردم از شرایط موجود ناراضیاند و هیچ آدم عاقلی انتظار ندارد همان مسی حکمرانی ادامه پیدا کند. (۱۶بهمن ۱۴۰۱، روزنامه اعتماد)
تقی آزاد ارانی، جامعهشناس هم در مصاحبه با اعتماد معتقد است: مطالبات امروز، همان مطالبات انقلاب ۵۷ است، دموکراسی، آزادی،توسعه، زندگی آرام و بدون خشونت. طبقه متوسط، طبقه تحولخواه است و اکنون این اعتراضات فرصت خوبی است بری حاکمیت که خود را بازسازی کند وگرنه هرآن باید منتظر یک اتفاق بزرگ ، فراگیر و بنیادین انقلابی باشیم. (۸اسفند ۱۴۰۱)
میزان واگرایی روزنامه های اصول گرا چگونه بود؟
دو روزنامه جمهوری اسلامی و فرهیختگان برای بررسی انتخاب شده است.
گذر «جمهوریاسلامی» از همگرایی به واگرایی
مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه «جمهوری اسلامی» در مهرماه به دفعات بر وحدت تاکید کرد و مینوشت «هرگز اجازه نمیدهیم کسانی که اصل نظام را نفی میکنند، میداندار اعتراضات باشند. اولویت الان وحدت درون است.»
تلاش میکرد از کلیشههای نظام فاصله نگیرد و حتی زبان نقد علیه دولت و مجلس را هم در کام گرفته بود. همان کلیشه رسمی را تکرار میکرد که «بحث حجاب اجباری یک دام است و ما نباید در این دام گرفتار بشویم و اصلیترین وظیفه ما حفاظت از نظام است. »
در آبان نقدهای ملایمی به عملکرد نظام وارد کرد و برخی ضدکلیشههای سازشجویانه در خصوصی مجازات مقصران مرگ مهسا را تکرار کرد و مدیریت کشور را به شدت ضعیف توصیف کرد ولی با تداوم اعتراضات در آذرماه ، یادداشتهای تندتر منتشر کرد.
۶ آذرماه، آخوندی به نام جواد ورعی درباره نافرمانی مدنی نوشت: «حکومتی که راهکارهای قانونی را برای اصلاح و احقاق حقوق شهروندانش نگشاید، آنها را به مقاومت منفی و نافرمانی مدنی سوق میدهد.»
مسیح مهاجری در سرمقاله ۷ آذر هم خطاب به حاکمیت نوشت: «بر حکمرانان لازم است بدون هرگونه فرافکنی، سهم و قصور خویش را بپذیرند و در پیشگاه اسلام عذرخواهی کنند چون باعث شدیم جوان امروزی از دین بیزار شود.»
اما از دی ماه، شاهد انتشار یادداشتهای انتقادی صریحتری نیز هستیم. یادداشتهایی در نقد و اعتراض به صدور احکام محاربه و اعدام، نقدهایی به رهبری که «نپذیرفتن خطا اشتباه بزرگی است و امتناع از جبران، خطای بزرگتر! نظام جمهوریاسلامی به شرطی بماند که خطایش را جبران کند.»
سلسله مقالات «خودتان تاریخ را وق بزنید قبل از اینکه ورقتان بزنند» هشدارهای صریحی خطاب به علی خامنه ای بود.
روزنامه جمهوریاسلامی که در هفتههای نخست بر طبل وحدت میکوبید، تحت تاثیر تداوم جنبش اعتراضی و فضای جامعه از کلیشههای رسمی فاصله گرفت. اگر به آمار نگاه کنیم ۶۷۴ مطلب برخلاف کلیشههای رسمی منتشر کرده است که ۴۶ مورد نقد رهبر و سیاستگذاریهای کلان حاکمیت و ۵۶ مورد اذعان به بحران ناکارامدی نظام بوده است.
فرهیختگان ناگزیر به بازتاب
روزنامه فرهیختگان از زمانی که علیاکبر ولایتی رییس دانشگاه آزاد شد، به یک روزنامه سیاسی تغییر ماهیت داد. البته صفحات دانشجویی و ورزشی را هنوز نگه داشته شد. ولایتی مشاور علی خامنهای در حوزه سیاست خارجی است و فرهیختگان در راستای منویات او منتشر میشود. بهدنبال اعتراضات خیابانی پاییز ۱۴۰۱ برخی مقامها از گفتگوی ملی و برگزاری کرسی های آزاداندیشی صحبت کردند، به این امید که با طرح این ایدهها از شدت و گستره حضور خیابانی نسل جوان کاسته شود. دانشگاه آزاد داوطلب شد که بستر برگزاری چنین نشستهایی باشد. روزنامه فرهیختگان هم با دعوت از برخی جامعهشناسان و اساتید دانشگاهی که کمتر چالشبرانگیز بودند، قرار شد میزگردهای گفتوگو برگزار کند.
شاید حتی انتظار نداشت با انتقادات صریح علیه نظام مواجه شود ولی در عمل بخشی از ضدکلیشههای مطبوعات که واگرایی زیادی از کلیشه رسمی دارند، در روزنامه مشاور رهبری منتشر شده است. فراوانی مجموع ضدکلیشهها در روزنامه فرهیختگان از تاریخ شهریور ۱۴۰۱ تا پایان خرداد ۱۴۰۲ بالغ بر ۴۳۲ مورد بوده است. این مطالب البته مصداق آزادی بیان نیست چون اکنون شاهدیم که اساتید دانشگاهی بهخاطر اظهارنظر هایشان در خصوص اعتراضات با اخراج، بازنشستگی اجباری و تعلیق مواجه شدند.
جنبش مهسا: بهار جامعهشناسان
مدیران و سردبیران روزنامه ها وقتی از کار خبری و پوشش وقایع بازماندند، به سراغ تحلیل و تفسیر اعتراضات رفتند و از جامعهشناسان، تحلیلگران اقتصادی، سیاستمداران و روزنامهنگاران باسابقه پرسیدند «شما بگویید چه اتفاقی رخ داده است؟» شاید به جرات بتوان گفت اعتراضات ۱۴۰۱ بهار جامعهشناسان بود. آنها میتوانستند نتایج تحقیقات و مطالعات شان درباره شکافهای اجتماعی کشور، سرخوردگی نسل جوان، تغییر ارزشی و مطالبات زنان را با مخاطبی بزرگتر از کلاس درس به اشتراک بگذارند.
بخش عمده ای از ضدکلیشههای این تحقیق از میان مصاحبهها و نوشتههای کارشناسان، صاحبنظران و تحلیلگران حوزههای مختلف اقتصادی، سیاسی و اجتماعی واکاوی شده که به همین دلیل دقت اطلاعات جمعآوری شده را بالا میبرد.
میتوان لیستی از جامعهشناسان و نکات کلیدی بحثشان را نمایش داد. برخی از آنها اکنون جزو اساتید اخراجی هستند.
دو خبرنگار قربانی شدند اما روزنامهنگاران حکم را نپذیرفتند
نیلوفر حامدی و الهه محمدی دو خبرنگار روزنامههای شرق و هممیهن به دلیل انتشار خبر مرگ مهسا امینی و گزارش وضعیت او در بیمارستان و سپس پوشش مراسم خاکسپاری مهسا در سقز مدتهاست که در بازداشت موقت بهسر میبرند. بعد از دادگاهی غیرعلنی، در مهر ۱۴۰۲ وقتی احكام سنگين ١٢ و ١٣ سال عليه اين دو خبرنگار صادر شد، اتفاقي بینظير را در مطبوعات شاهد بودیم.
براي نخستين بار روزنامههای میانهرو به طور هماهنگ و همبسته از دو محکوم امنيتی آشكارا حمايت كردند. نه تنها در يكسال بازداشت اين دو نفر بلكه حالا با وجود احكام صادر شده، روايت رسمی نظام و دستگاههاي اطلاعاتي و قضايی را زير سوال بردند. احكام را غيرحقوقي و غيرقانونی خواندند . انجمن صنفي روزنامه نگاران هم در بيانيه تندی صراحتا نوشت: «ما اين حكم را نمي پذيريم.»
حمایت صریح روزنامههای غیردولتی از دو خبرنگار زندانی، نمونه دیگری از واگرایی روزنامهها از کلیشههای رسمی است.
عباس کاظمی جامعهشناس در مصاحبه با هممیهن میگوید: «زن، زندگی آزادی، یک تحول اجتماعی بینظیر است. یک تحول تدریجی و یک انقلاب اجتماعی است... عمقی از اعتراضات وجود دارد که دیده نشده و انهم بنیانکن شدن ریشههای پدرسالاری از جامعه است.»
حتی حمیدرضا جلاییپور که در تحلیل جامعهشناسی، رویکرد محافظهکار به رویدادها دارد، در ۲۸ خرداد ۱۴۰۲ در توصیف و تحلیل اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ گفت: «جنبش مهسا بزرگترین اعتراض سیاسی-اجتماعی بعد از انقلاب است.»
اعتراضات سویه انقلابی دارد
روزنامه اعتماد همزمان با افزایش اعتراضات خیابانی، مصاحبه ی با صادق زیباکلام، استاد علومسیاسی دانشگاه تهران انجام میدهد در تحلیل اعتراضات و از قول او تیتر میزند «براندازی روی دیگر رادیکالیزم است». صادق زیباکلام در این مصاحبه به حکومت هشدار دادده که تداوم برخورد سلبی با مطالبات جوانان و زنان، خودبراندازی است. اگر هیچ تغییر و اصلاحی به وجود نیاید و نظام کماکان همان سیاستهای گذشته را دنبال کند، راه به جایی نخواهیم برد... من برای آینده نظام دچار ترس و وحشت هستم. زیباکلام درباره روند تحولات اعتراضی در ایران نیز میگوید: از سال ۸۸ به اینسو، حرکات اعتراضی ایران مدام رادیکالتر شده اند و الان تحولات براندازانه است. (1 بهمن ۱۴۰۱، روزنامه اعتماد)
عباس عبدی، فعال سیاسی و روزنامهنگار هم معتقد است اعتراضات پاییز ۱۴۰۱ سویهی انقلابی دارد. ۸۰ دصد مردم از شرایط موجود ناراضیاند و هیچ آدم عاقلی انتظار ندارد همان مسی حکمرانی ادامه پیدا کند. (۱۶بهمن ۱۴۰۱، روزنامه اعتماد)
تقی آزاد ارانی، جامعهشناس هم در مصاحبه با اعتماد معتقد است: مطالبات امروز، همان مطالبات انقلاب ۵۷ است، دموکراسی، آزادی،توسعه، زندگی آرام و بدون خشونت. طبقه متوسط، طبقه تحولخواه است و اکنون این اعتراضات فرصت خوبی است بری حاکمیت که خود را بازسازی کند وگرنه هرآن باید منتظر یک اتفاق بزرگ ، فراگیر و بنیادین انقلابی باشیم. (۸اسفند ۱۴۰۱)
میزان واگرایی روزنامه های اصول گرا چگونه بود؟
دو روزنامه جمهوری اسلامی و فرهیختگان برای بررسی انتخاب شده است.
گذر «جمهوریاسلامی» از همگرایی به واگرایی
مسیح مهاجری، مدیر مسئول روزنامه «جمهوری اسلامی» در مهرماه به دفعات بر وحدت تاکید کرد و مینوشت «هرگز اجازه نمیدهیم کسانی که اصل نظام را نفی میکنند، میداندار اعتراضات باشند. اولویت الان وحدت درون است.»
تلاش میکرد از کلیشههای نظام فاصله نگیرد و حتی زبان نقد علیه دولت و مجلس را هم در کام گرفته بود. همان کلیشه رسمی را تکرار میکرد که «بحث حجاب اجباری یک دام است و ما نباید در این دام گرفتار بشویم و اصلیترین وظیفه ما حفاظت از نظام است. »
در آبان نقدهای ملایمی به عملکرد نظام وارد کرد و برخی ضدکلیشههای سازشجویانه در خصوصی مجازات مقصران مرگ مهسا را تکرار کرد و مدیریت کشور را به شدت ضعیف توصیف کرد ولی با تداوم اعتراضات در آذرماه ، یادداشتهای تندتر منتشر کرد.
۶ آذرماه، آخوندی به نام جواد ورعی درباره نافرمانی مدنی نوشت: «حکومتی که راهکارهای قانونی را برای اصلاح و احقاق حقوق شهروندانش نگشاید، آنها را به مقاومت منفی و نافرمانی مدنی سوق میدهد.»
مسیح مهاجری در سرمقاله ۷ آذر هم خطاب به حاکمیت نوشت: «بر حکمرانان لازم است بدون هرگونه فرافکنی، سهم و قصور خویش را بپذیرند و در پیشگاه اسلام عذرخواهی کنند چون باعث شدیم جوان امروزی از دین بیزار شود.»
اما از دی ماه، شاهد انتشار یادداشتهای انتقادی صریحتری نیز هستیم. یادداشتهایی در نقد و اعتراض به صدور احکام محاربه و اعدام، نقدهایی به رهبری که «نپذیرفتن خطا اشتباه بزرگی است و امتناع از جبران، خطای بزرگتر! نظام جمهوریاسلامی به شرطی بماند که خطایش را جبران کند.»
سلسله مقالات «خودتان تاریخ را وق بزنید قبل از اینکه ورقتان بزنند» هشدارهای صریحی خطاب به علی خامنه ای بود.
روزنامه جمهوریاسلامی که در هفتههای نخست بر طبل وحدت میکوبید، تحت تاثیر تداوم جنبش اعتراضی و فضای جامعه از کلیشههای رسمی فاصله گرفت. اگر به آمار نگاه کنیم ۶۷۴ مطلب برخلاف کلیشههای رسمی منتشر کرده است که ۴۶ مورد نقد رهبر و سیاستگذاریهای کلان حاکمیت و ۵۶ مورد اذعان به بحران ناکارامدی نظام بوده است.
فرهیختگان ناگزیر به بازتاب
روزنامه فرهیختگان از زمانی که علیاکبر ولایتی رییس دانشگاه آزاد شد، به یک روزنامه سیاسی تغییر ماهیت داد. البته صفحات دانشجویی و ورزشی را هنوز نگه داشته شد. ولایتی مشاور علی خامنهای در حوزه سیاست خارجی است و فرهیختگان در راستای منویات او منتشر میشود. بهدنبال اعتراضات خیابانی پاییز ۱۴۰۱ برخی مقامها از گفتگوی ملی و برگزاری کرسی های آزاداندیشی صحبت کردند، به این امید که با طرح این ایدهها از شدت و گستره حضور خیابانی نسل جوان کاسته شود. دانشگاه آزاد داوطلب شد که بستر برگزاری چنین نشستهایی باشد. روزنامه فرهیختگان هم با دعوت از برخی جامعهشناسان و اساتید دانشگاهی که کمتر چالشبرانگیز بودند، قرار شد میزگردهای گفتوگو برگزار کند.
شاید حتی انتظار نداشت با انتقادات صریح علیه نظام مواجه شود ولی در عمل بخشی از ضدکلیشههای مطبوعات که واگرایی زیادی از کلیشه رسمی دارند، در روزنامه مشاور رهبری منتشر شده است. فراوانی مجموع ضدکلیشهها در روزنامه فرهیختگان از تاریخ شهریور ۱۴۰۱ تا پایان خرداد ۱۴۰۲ بالغ بر ۴۳۲ مورد بوده است. این مطالب البته مصداق آزادی بیان نیست چون اکنون شاهدیم که اساتید دانشگاهی بهخاطر اظهارنظر هایشان در خصوص اعتراضات با اخراج، بازنشستگی اجباری و تعلیق مواجه شدند.
ناامیدی از اصلاحات و میل به گذار
فراوانی مطالب با مضمون «ناامیدی از اصلاحات» ، ۳۵۰ مورد بود و بیشترین فراوانیاش مربوط به ماه اردیبهشت ۱۴۰۲ است با ۶۰ مورد. درحالیکه در مهرماه بااینکه در اوج اعتراضات خیابانی بودیم، ناامیدی از اصلاحات بسیار پایینتر بود و طبق این تحقیق، ۲۵ مورد ثبت شده است. تا اردیبهشت چه اتفاقی افتاد که چنین امید به اصلاحات سقوط کرد؟
سخنرانیهای فروردین علی خامنهای را میتوان «تبیین حکومت اسلامی» نامید.
سخنرانیهای خامنهای در ۱۴ و ۱۵ فروردین که قاطعانه گفت «کشوردرحال پیشرفت است» و «کشف حجاب حرام شرعی و حرام سیاسی است»؛ تکلیف بسیاری از اصلاحطلبان را روشن کرد. محمد خاتمی ۵ اردیبهشتماه اذعان کرد که جمهوریاسلامی به حکومتاسلامی تبدیل میشود. خاتمی البته پیشتر در سالگرد انقلاب ۵۷ یعنی ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ گفته بود که «بسیارند نخبگان و وطنخواهانی که خواهان تغییر هستند و به راه سوم میاندیشند فراتر از اصلاح طلبی که تغییر را سبب شود به شیوه خشونت پرهیز».
مقاومت حاکمیت در مقابل اصلاحات چنان است که مطالبات حداقلی جامعه هم مثل «جمع آوری گشت ارشاد» با واکنش تند و قهری حکومت مواجه میشود. مطبوعات از لزوم شنیدن صدای معترضان میگویند، علی خامنهای اعتراض را اغتشاشات میخواند که پرونده را مختومه کند. روزنامهها از انباشت بحرانهای اقتصادی-اجتماعی میگویند که سرمایهاجتماعی را نابود کرده، خامنهای میگوید پیشرفتهای بزرگی حاصل شده و عملکرد دولت قابل تقدیر است.
دنیای ذهنی متفاوت حاکمیت و جامعه باعث شده که اصلاحطلبان از اصلاحپذیر بودن حکمرانی ناامید شوند. هشدار میدهند که این اصلاحناپذیری کشور را به مرز فروپاشی از درون میرساند اما حاکمیت دقیقا برعکس میاندیشد.
حاکمیت الگوی جدیدی از اقتدارگرایی با هدف بقا را پیریزی میکند.
نگارنده باتوجه به برخی مصاحبههای روزنامه فرهیختگان به این نتیجه رسیده است که از نگاه حاکمیت، این «اصلاحات» است که نظام را به مرز فروپاشی میرساند.
از نگاه اقتدارگرایان، درس فروپاشی شوروی اینست که اصلاحات سیاسی یا اقتصادی، سرنوشتاش فروپاشی نظام است.
به جای اصلاحات، حاکمیت تصمیم به یکدستسازی گرفته است. الگوی اقتدار چینی و سرکوب تیانمن را میپسندد. حتی قائل به سیاست درهای باز خارجی و اصلاح ساختار اقتصادی نیست چون زمینه را برای رشد طبقه متوسط و تفکر التقاطی گشوده خواهد کرد. اصرار بر ابطال انتخابات اتاق بازگانی، نمونهای از برخورد با بخش خصوصی در اقتصاد است.
از اینرو حکومت بهجای کارگزاران باتجربه، حلقه وفاداران و سرسپردگان به ولیفقیه را تشکیل داده و هرآنکس که در دایره تنگ ارزشی حاکمیت مرید نباشد، حذف میشود. اتاق فکر رهبری، به این نتیجه رسیده است که هر ایده اصلاحی که وارد سیستم حکمرانی شود، دومینووار تمام ارکان قدرت فرو میریزد.
به نظر میرسد اتاق فکر رهبری، برداشت معینی از سقوط اتحاد جماهیر شوروی دارد که در آن روایت، وقتی ارتش شوروی علیه گورباچف کودتا کرد، یلتسین ، رییسجمهور وقت، نجاتش داد و پایان اتحادجماهیر شوری را اعلام کرد. از نگاه اقتدارگرایان، قدرت سپاه پاسداران هم ممکن است در روز موعود به کار نیاید اگر کارگزاران نظام «اصلاحطلب» باشند. اتاق فکر خامنهای به هیچیک از کارگزاران سابق که صاحبایده اصلاحجویانه باشند، اعتماد ندارد. آنها که هنوز در دایره خودیها ماندند هرلحظه ممکن است به بیرون از دایره بیافتند.
قدرتگیری این تفکر در حاکمیت، اصلاحطلبی و اصلاحطلبان را به حاشیه برده است. بخشی از تغییر پارادایم روزنامهها از اصلاحطلبی به تحولخواهی ساختاری و انقلابی، ناشی از رویکرد حکومت است.
نتیجهگیری تحقیق
نتایج این تحقیق نشان میدهد که علیرغم فشار حاکمیت بر مطبوعات و کنترل شدید بر محتوای روزنامهها، تحولات فرهنگی و سیاسی جامعه در نتیجهی انقلاب/جنبش مهسا چنان قدرتی داشته است که دستورات از بالا هم نتوانسته روزنامهها را در چهارچوب تنگ کلیشههای رسمی مهار کند. میل به تغییر سیاسی و گذار از جمهوریاسلامی علیرغم سانسور و خودسانسوریها در صفحات روزنامهها به طور قابل ملاحظهی بازتاب داشته است.
ناامیدی از اصلاحات و میل به گذار
فراوانی مطالب با مضمون «ناامیدی از اصلاحات» ، ۳۵۰ مورد بود و بیشترین فراوانیاش مربوط به ماه اردیبهشت ۱۴۰۲ است با ۶۰ مورد. درحالیکه در مهرماه بااینکه در اوج اعتراضات خیابانی بودیم، ناامیدی از اصلاحات بسیار پایینتر بود و طبق این تحقیق، ۲۵ مورد ثبت شده است. تا اردیبهشت چه اتفاقی افتاد که چنین امید به اصلاحات سقوط کرد؟
سخنرانیهای فروردین علی خامنهای را میتوان «تبیین حکومت اسلامی» نامید.
سخنرانیهای خامنهای در ۱۴ و ۱۵ فروردین که قاطعانه گفت «کشوردرحال پیشرفت است» و «کشف حجاب حرام شرعی و حرام سیاسی است»؛ تکلیف بسیاری از اصلاحطلبان را روشن کرد. محمد خاتمی ۵ اردیبهشتماه اذعان کرد که جمهوریاسلامی به حکومتاسلامی تبدیل میشود. خاتمی البته پیشتر در سالگرد انقلاب ۵۷ یعنی ۲۱ بهمن ۱۴۰۱ گفته بود که «بسیارند نخبگان و وطنخواهانی که خواهان تغییر هستند و به راه سوم میاندیشند فراتر از اصلاح طلبی که تغییر را سبب شود به شیوه خشونت پرهیز».
مقاومت حاکمیت در مقابل اصلاحات چنان است که مطالبات حداقلی جامعه هم مثل «جمع آوری گشت ارشاد» با واکنش تند و قهری حکومت مواجه میشود. مطبوعات از لزوم شنیدن صدای معترضان میگویند، علی خامنهای اعتراض را اغتشاشات میخواند که پرونده را مختومه کند. روزنامهها از انباشت بحرانهای اقتصادی-اجتماعی میگویند که سرمایهاجتماعی را نابود کرده، خامنهای میگوید پیشرفتهای بزرگی حاصل شده و عملکرد دولت قابل تقدیر است.
دنیای ذهنی متفاوت حاکمیت و جامعه باعث شده که اصلاحطلبان از اصلاحپذیر بودن حکمرانی ناامید شوند. هشدار میدهند که این اصلاحناپذیری کشور را به مرز فروپاشی از درون میرساند اما حاکمیت دقیقا برعکس میاندیشد.
حاکمیت الگوی جدیدی از اقتدارگرایی با هدف بقا را پیریزی میکند.
نگارنده باتوجه به برخی مصاحبههای روزنامه فرهیختگان به این نتیجه رسیده است که از نگاه حاکمیت، این «اصلاحات» است که نظام را به مرز فروپاشی میرساند.
از نگاه اقتدارگرایان، درس فروپاشی شوروی اینست که اصلاحات سیاسی یا اقتصادی، سرنوشتاش فروپاشی نظام است.
به جای اصلاحات، حاکمیت تصمیم به یکدستسازی گرفته است. الگوی اقتدار چینی و سرکوب تیانمن را میپسندد. حتی قائل به سیاست درهای باز خارجی و اصلاح ساختار اقتصادی نیست چون زمینه را برای رشد طبقه متوسط و تفکر التقاطی گشوده خواهد کرد. اصرار بر ابطال انتخابات اتاق بازگانی، نمونهای از برخورد با بخش خصوصی در اقتصاد است.
از اینرو حکومت بهجای کارگزاران باتجربه، حلقه وفاداران و سرسپردگان به ولیفقیه را تشکیل داده و هرآنکس که در دایره تنگ ارزشی حاکمیت مرید نباشد، حذف میشود. اتاق فکر رهبری، به این نتیجه رسیده است که هر ایده اصلاحی که وارد سیستم حکمرانی شود، دومینووار تمام ارکان قدرت فرو میریزد.
به نظر میرسد اتاق فکر رهبری، برداشت معینی از سقوط اتحاد جماهیر شوروی دارد که در آن روایت، وقتی ارتش شوروی علیه گورباچف کودتا کرد، یلتسین ، رییسجمهور وقت، نجاتش داد و پایان اتحادجماهیر شوری را اعلام کرد. از نگاه اقتدارگرایان، قدرت سپاه پاسداران هم ممکن است در روز موعود به کار نیاید اگر کارگزاران نظام «اصلاحطلب» باشند. اتاق فکر خامنهای به هیچیک از کارگزاران سابق که صاحبایده اصلاحجویانه باشند، اعتماد ندارد. آنها که هنوز در دایره خودیها ماندند هرلحظه ممکن است به بیرون از دایره بیافتند.
قدرتگیری این تفکر در حاکمیت، اصلاحطلبی و اصلاحطلبان را به حاشیه برده است. بخشی از تغییر پارادایم روزنامهها از اصلاحطلبی به تحولخواهی ساختاری و انقلابی، ناشی از رویکرد حکومت است.
نتیجهگیری تحقیق
نتایج این تحقیق نشان میدهد که علیرغم فشار حاکمیت بر مطبوعات و کنترل شدید بر محتوای روزنامهها، تحولات فرهنگی و سیاسی جامعه در نتیجهی انقلاب/جنبش مهسا چنان قدرتی داشته است که دستورات از بالا هم نتوانسته روزنامهها را در چهارچوب تنگ کلیشههای رسمی مهار کند. میل به تغییر سیاسی و گذار از جمهوریاسلامی علیرغم سانسور و خودسانسوریها در صفحات روزنامهها به طور قابل ملاحظهی بازتاب داشته است.