روسری زنان، اسلحه انقلابی براندازی جمهوری اسلامی است



جنبش «زن، زندگی، آزادی» مبارزه مدنی زنان ایران علیه حجاب اجباری، جمهوری اسلامی را در مسیری متفاوت قرارداد و زنان طی سه سال چهره شهرهای ایران را دگرگون کردند. آنها در کنار هم ایستادند و فارغ از باورهای اعتقادی و سیاسی، به مسیر ادامه دادند.
گزارش پیش رو که از میان یک صد روایت در گفتوگو با زنان ایرانی گزینش شدهاند، حاصل نزدیک به سه سال مصاحبه با زنانی است که در این مسیر آسیب دیدند و یا شاهد آسیب و کشته شدن دیگران بودند و پا پس نکشیدند.
روایت این زنان، سرگذشت مبارزه آنها برای به رسمیتشناختن یک حق طبیعی است. حقی طبیعی که قانون و حکومت نادیده میگیرند و حدی از نابرابری و تبعبض را در ایران بازتولید می کنند که برای درک عمق آن، باید زن بودن را در ایران تجربه کرد.
هویت مصاحبه شوندگان نزد ایران اینترنشنال محفوظ است و برای حفظ امنیت افراد، اسامی آنها تغییر داده شده است.




به یاد مهساها وغزالهها

مهسا، یکی از زنانی است که شاهد کشته شدن غزاله چلابی بوده است. به قول خودش آن شب برای همیشه زندگیاش تغییر کرد.
مهسا گفت: «در میانه فریادها و شعارها در جریان تجمع اعتراضی، ما صدای زنی را شنیدم که گفت نترسید و بعد غرق خون شد. حتی نمیتوانستم فریاد بزنم. در لحظه تصمیم گرفتم برای حق زندگیمان تلاش کنم. روسری را برداشتم و دیگر هرگز این "لچک" را به سرم نگذاشتم.»
او منتقد عملکرد رسانهها هم هست و شیوه بازتاب اعتراض زنان را در رسانهها نادرست میداند: «مبارزه ما در رسانههای فارسی زبان به گونهای منعکس میشود که گویا با بازداشتها، ما شکست خوردهایم، در حالیکه نوع رفتار ما برای آزادی به نمایش در نمیآید.»
هویدا ۱۷ سال دارد و در جریان جنبش مهسا بازداشت شده است، اما تاکید میکند درباره بازداشت حرف نزنیم.
او گفت پس از آزادی برای ایستادن کنار سایر همفکرانش مصممتر شده است. «وقتی با کت و دامن و چکمه به خیابان میروم بدون شک از این میترسم که هرلحظه ممکن است این گروه وحشی سرمان بریزند اما تا کی باید سکوت میکردیم؟ آزادی پوشش حق ماست. من به معتقدان به حجاب کاری ندارم، اما آنها هم نباید کاری با داشته باشند.»
هویدا با اشاره به نخستین تجربهاش از آزادی پوشش در فضای عمومی گفت: «وقتی برای اولین بار روسری از سر انداختم و باد را روی گوش و موهایم حس کردم عجیب بود. باید زن باشی و این حس رو درک کنی.»
یکی از اقداماتی، که در این دوره تازه پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» در ایران، بیش از پیش دیده میشود مبارزه زنان با استفاده از همان احکامی است که جمهوری اسلامی با نام دین و شرع برای اجبار حجاب به کار گرفته است.
مولود که ۷۰ سال دارد و بعد از جنبش مهسا حجاب اجباری را کنار گذاشت، به ایران اینترنشنال گفت بارها در تذکر گشت ارشاد و ماموران به آنان گفته «براساس باور وقوانین خود شما من یک عجوزه هستم و حجاب بر من واجب نیست.»
مرضیه معلمی است که در جریان اخراج گسترده معلمها در اوائل انقلاب که به عنوان «پاکسازی» شناخته میشود، از آموزشوپرورش اخراج شد. همسر و برادر مرضیه در سال ۶۰ اعدام شدند.
او باوردارد که دخترش باید مزه آزادی را بچشد «ما اشتباه کردیم، تصور داشتیم آینده فرزندانمان را میسازیم. این انقلاب فرزندمان و عزیزانمان را گرفت و فهمیدیم قرار نیست آیندهای ساخته شود.»
مرضیه گفت پس از جنبش، روسریاش نه بر سرش «که در کیف است» تا در مواقعی که به گفته او ممکن است اوضاع از کنترل خارج شود استفاده کند.
مرضیه معتقد است مبارزه زنان این بار باعث شده جمهوری اسلامی مجبور به عقبنشینی شود. هر چند زنان در طول این ۴۰ و اندی سال کم هزینه ندادهاند، اما جنبش «زن، زندگی، آزادی» قلب تپنده مبارزه زنان است.
این معلم گفت یک بار در خیابان جمهوری تهران ماموران به سوی او و دخترش رفتند و با تحکم از آنها خواستند حجاب بر سر کنند اما با حلقهای که مردم اعم از زنان و مردان بر اطراف آنها تشکیل دادند ماموران نتوانستند آنها را بازداشت کنند.


حجابم و اعتقاداتم را برای خودم نگه میدارم

مهدیه ۳۷ ساله و محجبه است، اما میگوید اعتقادش را برای خودش نگه میدارد. او گفت دو دختر نوجوان دارد و حق آنها برای انتخاب نوع پوشش را پذیرفته و در نتیجه خانواده همسرش ارتباطشان را با آنها قطع کردند «همسرم ابتدا نمی پذیرفت اما وقتی قساوت حکومتیها را دید، نظرش عوض شد.»
به گفته این زن محجبه، به خاطر پوشش غیراجباری دخترانش، سه بار اتومبیل همسرش را توقیف کردند «اما به گفته دخترانم ما ایستاده ایم.
سارا، زن ۲۶ سالهای است که پدرش او را به دلیل رعایت نکردن حجاب اجباری از خانه بیرون کرده است و این زن جوان حالا با مادربزرگ پدری زندگی میکند.
او با اشاره به اینکه پدرش در قوه قضائیه کار میکند، گفت «خانه ما در منطقه نسبتا امنیتی در مرکز تهران در نزدیکی ساختمان ریاست جمهوری واقع شده است. با انتشار خبر مهسا پدرم گفت این بازی براندازهاست. اما من پنهانی به تجمعات میرفتم. یک بارپدرم پرسید تو روسری سر نمیکنی گفتم نه این چه اسلامی است که برای حجاب آدم میکشد. بقیه کشورهای عربی هم اسلامی است ولی زنان حق انتخاب پوشش دارند. پدرم گفت هر وقت تصمیم گرفتی با قوانین خانه و جامعه زندگی کنی به خانه برگرد.»
سارا با اشاره به اینکه مادربزرگش مذهبی است، تاکید کرد: «مادربزرگم هر ساله به کربلا میرود اما او به این باور رسیده که قرار نیست مرا مجبور به رعایت باورهایش کند. وقتی از او پرسیدم چرا پسرت (پدر من) چرا آنقدر خشک مغز است گفت این ربطی به تربیت ما نداشت متاسفانه انقلاب اسلامی مغزشویی کرد.»
جمهوری اسلامی در طول این چهار دهه بارها تلاش کرد به عناوین مختلف خانواده کشتهشدگان جنگ ایران و عراق و خانوادههای محجبه و چادری را مقابل دیگر زنان و خانوادهها قرار دهد و در برخی موارد موفق شد اما از پس از جنبش «زن، زندگی، آزادی» همراهی زنان محجبه و با زنان مخالف حجاب اجباری و همراهی خانوادههای کشته شدگان جنگ جمهوری اسلامی را غافلگیر کرد.
هما ۲۳ ساله یکی دیگر از زنانی است که درباره تجربههایش با ایران اینترنشنال صحبت کرد. او در ابتدا با لحنی طنز آلود گفت: «من از قم هستم و پدرم هم روحانی، "تو خود حدیث مفصل بخوان از این مجمل"، پدرم اصلا راضی نیست، ولی من در عین حالیکه نمیخواهم آزرده شود، در رستوران و کافه بدون حجاب مینشینم.»
او که میگوید «همراهی زنان با همدیگر به این گونه نیست که همه به یک شکل اعتراض کنند» به شیوه پوشش مبارزات زنان در رسانههای خارج از کشور انتقاد دارد.
به گفته هما، در این رسانهها، مقاومت زنان به شکلی نشان داده میشود که «انگار همه زنان محجبه مقابل زنان مخالف حجاب اجباری ایستادهاند. در حالیکه این طور نیست و بسیاری از زنان محجبه بعد از جنبش مهسا مخالف حجاب اجباری شدهاند و من خودم شاهد بودم که بارها مقابل ماموران ایستادند.»


میجنگیم، میمیریم ایران را پس میگیریم

یکی از زنانی که در شهر محل زندگیاش در ایران، در حمایت از مبارزه زنان، گرافیتی میکشد. گرافیتی نوعی هنر خیابانی شامل نوشتار، نقاشی یا نشانهگذاری روی دیوارها و سطوح عمومی است و به عنوان شکلی از بیان هنری، اعتراض اجتماعی یا هویت فرهنگی را بازتاب می دهد.
او با لحنی محکم به ایران اینترنشنال گفت: «ممکن است هر لحظه بازداشت شویم اما مهم است به این حکومت فاشیست اجازه ندهیم حق زندگی را از ما برباید.»
یکی دیگر از این فعالان که او هم کار گرافیتی میکند، گفت: «مدل پوشش ما به حکومت مربوط نیست. پیش از انقلاب هر کس هر مدلی میخواست میپوشید. بعد از ۴۶ سال برگشتیم به دوران صفویه. حالا باید بجنگیم تا حق ۴۶ سال پیش خودمان را پس بگیریم.»
سمیرا ۲۰ ساله، دانشجویی است که حراست به دلیل رعایت نکردن حجاب اجباری حق اسکان خوابگاه را از او گرفته است. او اکنون در خانه یکی از دوستانش اتاقی اجاره کرده است.
سمیرا به ایران اینترنشنال گفت: «کجا یک دانشجو را به خاطر پوشش اجباری از خوابگاه بیرون میکنند. جمهوری اسلامی شکست را نمیپذیرد. آنچه ظریف درباره پذیرفتن زنان بیحجاب گفت دروغی بیش نیست. حکومت هرچند موقتی، مجبور به عقب نشینی شده است.
او براین باور است که زنان فضای شهرها را ولو برای مدتی کوتاه، زنانه کردهاند.
این دانشجو گفت نگاه افراد به زنان زیبا و مهربان است: «مغازه دار با لبخند آرام نگاه میکند و مردی که از کنارمان رد میشود، میگوید بپا جلوتر وحشیهای گشت ارشاد ایستادهاند.»
او با اشاره به یکی از تجربههایش در مواجه با گشت ارشاد گفت «یک سال پیش، گشت ارشاد من را بازداشت کرد، اما با همکاری یک زن محجبه و مردان و زنانی دیگر که به سمت اتومبیل گشت آمدند ماموران مجبور شدند من را پیاده کنند و یک زن محجبه هم تا محل زندگی همراهیم کرد تا ماموران دوباره مزاحم نشوند.»


جامعه مدنی باید ایستادگی را از زنان بیاموزد

رها، زن دیگری که با ایران اینترنشنال گفتوگو کرد روزنامه نگار است. او در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» بازداشت شد و پس از آن به حکم دادگاه اجازه ندارد در فضای مجازی فعال باشد.
رها که از صفحه یکی از بستگانش برای این گفتوگو استفاده میکند، گفت «واقعیت و حقیقت جامعه ایران این است که هنگام عبور از هر خیابان در هر شهری تعدادی زن بیحجاب اجباری با پوششهای زیبا میبینید. شلوار جین و تیشرت گشاد و کت و دامن رنگی و گوشوارههای الوان، موهای بلند وکوتاه و رنگارنگ. زنان در همه جا به هر شکلی که بتوانند به مبارزه ادامه میدهند. دعواهای زرگری در شبکههای اجتماعی جای چندانی در جامعه ایران ندارد.»
این روزنامهنگار گفت بسیاری از مردم درگیر زندگی روزانه هستند و به این صفحات مجازی توجه نمیکنند. او اما تاکید کرد که جمهوری اسلامی فشار زیادی میآورد که شبکههای اجتماعی را کنترل کند اما زنان ادامه میدهند.
ملودی ۲۵ ساله، یکی دیگر از زنانی که با ایران اینترنشنال گفتگو کرد، یکی از زنانی است که به خاطر مخالفت با حجاب اجباری، زندگیاش آسیب دیده است.
اقامتگاه بومگردی که او با چندتن از دوستانش در یکی از شهرهای جنوب کشور راه انداخته، تاکنون سه بار به دستور اماکن توقیف شده است، چون به گفته او «زنان در شبکههای اجتماعی از تجربه خود در این اقامتگاه عکس میگذاشتند.»
ملودی گفت: «فضای این شهر در ابتدا پذیرای زنان مخالف حجاب نبود. ما بدون جنگ و جدل این فضا را به سود خودمان تغییر دادیم و برای هر اعتراضی که مطرح میشد با دلیل و مدرک و حتی با اشاره به مباحث مذهبی، مخالفان را قانع کردیم.»


چشم در برابر چشم

جمعی از زنان همچنان به اثرگذاری مبارزه مدنی باور دارند و معتقدند باید با استفاده از بسترهای فرهنگی مبارزه را پیش برد. در مقابل گروهی دیگر از زنان معتقدند ۴۰ سال مبارزه مدنی پاسخ نداده است و باید مقابل سرکوب حکومت ایستاد و با آن با ابزارهای موجود مقابله به مثل کرد.
منظر ۳۰ ساله از جمله زنانی است که واکنش شدید در برابر ماموران مزاحم را تجویز میکند. او از کسانی که در هنگام مشاهده بازداشت زنان، واکنش نشان نمیدهند گلهمند است و گفت «می ترسند و تنها به گرفتن فیلم و عکس از توحش ماموران اکتفا می کنند.»
او بر اساس تجربهاش میگوید ماموران در چند حلقه اقدام به بازداشت میکنند. به گفته منظر، گروه اول «ماموران پلیس و زنان موسوم به فاطی کماندو هستند» و گروه دوم «ماموران لباس شخصی هستند که با حمله به افرادی که برای کمک نزدیک میشوند، مانع نزدیکشدن آنها به پلیس میشوند.»
شکوفه ۳۳ ساله دیگر معترضی است که به ایستادگی در برابر ماموران باور دارد. او گفت: «نحوه مقابله من این گونه است که اگر با صدای آرام هم به من تذکر بدهند، فریاد می زنم بدنم در اختیار من است نه در اختیار حکومت.»
الهه دیگر زن معترض به حجاب اجباری هم در گفتوگو با ایراناینترنشنال گفت او هم باور دارد نباید با مامورانی که به خود اجازه تذکر میدهند مودبانه و مسالمت آمیز برخورد کرد. او گفت «باید برای آزادی پوشش هزینه بدهیم. باید به ما عادت کنند.»


شهرهای کوچکتر، مبارزه دشوارتر

ستاره ۱۸ساله درباره تجربههایش از مقاومت زنان در دزفول صحبت کرد. به باور او، مبارزه در شهرهای کوچک در مقایسه با شهرهای بزرگ برای زنان سختتر است.
او گفت «دزفول شهر سنتی است و مردها در بیشتر خانوادهها حرف اول را میزنند و زنان به دلایل مختلف کمتر ایستادگی میکنند. اما در پی کشته شدن مهسا و آرمیتا وضعیت کمی تغییر کرده است.»
ستاره به خانواده و چند دختر همسایه اشاره کرد که تاکید دارند ماموران باید به حضور زنان بدون حجاب عادت کنند.
او گفت: «یکی از مغازهداران محل که همسایه ما است به پدرم گفت من بدون حجاب در شهر میچرخم و برای بچههایش بدآموزی دارم. آبروی شما را هم میبرد. پدرم وقتی به خانه آمد بدون کلامی به من سیلی زد و گفت گستاخ. دلیل کارش را پرسیدم گفت برای من لخت میگردی توی خیابان؟ توضیحاتم باد هوا بود. روزی در خیابان با او قرار گذاشتم از برادرم هم خواستم همراه پدرم بیاید. پدرم وارد کافه شد من را دید و با اخم بطرفم آمد و گفت این مسخره بازی رو تمام کن. پرسیدم من الان لختم. گفت نه اما به نظر مردم هستی. گفتم من دختر تو هستم نه مردم. نشستیم بدون کلامی و هنگام رفتن گفت من مخالفتی ندارم ولی باید بپذیری همه پدرها مثل من نیستند.»
پدر ستاره بخاطر حرف مردم رابطه اش را با همسایه قطع کرده «اگر باید جایی با هم باشیم جدا از ما میآید. با من به هیچ میهمانی وارد نمیشود. مطمئنم روزی پدرم همراه خواهد شد فقط زمانش را نمی دانم.»
گوهر، زنی روستایی از شمال ایران، که به یاد گوهر عشقی، مادر ستار بهشتی، میخواهد که با این نام در گزارش از او یاد کنیم، گفت یکسال زمان برد تا خانوادهاش، پوشش او بدون حجای اجباری را بپذیرند.
او با اشاره به زمان کشتهشدن آرمیتا گفت «وقتی آرمیتا را کشتند و غریبانه خاک شد مادرم به پدرم گفت کجای قرآن گفته دختر بچه را به خاطر حجاب بکشیم. راه من دیگر جداست.»
به گفته گوهر، مادرش که نماز جمعه میرفت و نذری و فطریه سالانه را به دفتر نماینده رهبرجمهوری اسلامی در استان میفرستاد «دو سال است که همه این برنامهها را متوقف کرده است. مادرم چون شیر، کنار من با چادر راه میرود و من بدون حجاب در کنار او.»
گوهر گفت پدرش هنوز با این مسئله به طور کامل کنار نیامده، اما مادرش معتقداست «او هم بالاخره پخته میشود.»
سمیه، زنی پا به سن گذاشته که در دوران انقلاب تازه ۱۸ ساله شده بود در گفتوگو با ایران اینترنشنال گفت «ما برای آینده بهتر انقلاب کردیم، اما شکست خوردیم. قدرت مذهبیهای تشنه قدرت را دستکم گرفتیم.»
او که در دهه شصت زندان را تجربه کرده است، پس از کشتار دستهجمعی زندانیان سیاسی در سال ۶۷، با گذران ۵ سال حبس از زندان کرمان آزاد شده است.
او با اشاره به جنایت قتل زنان کرمانی که در دهه ۶۰، تن به حجاب اجباری نمیدادند، گفت «شماری از آنها را به چاه انداختند و هیچ وقت هم در اینباره اطلاع رسانی نشد.»
سمیه در ادامه با اشاره به تغییر وضعیت در کرمان گفت: «کرمان به ادعای آقایان، شهر قاسم سلیمانی است اما واقعیت این است که این شهر هم مانند بسیاری از شهرها زنانه شده است.»
به گفته سمیه، در مناطق مرفه کرمان فضا کاملا تغییر کرده است، اما حتی در مناطق سنتیتر، شمار زنانی که در طول روز بدون حجاب اجباری در جایی مثل مثل بازار کرمان تردد میکنند، بیش از انگشتان یک دست شده است.
سمیه، یکی از تجربههایش در این دو سال را اینگونه روایت میکند: «روزی در بازار کرمان به همراه دوستانم بودم و آخوندی ازکنار ما گذشت و نگاهی کرد. پرسیدم مشکلی داری گفت من آخوند هستم و این حکومت در حق امثال من هم ظلم کرده. شما هر طور دوست داری بپوش به من مربوط نیست اعتقاد من برای خودم است.»
او با اشاره به ادامه گفتوگویش با این آخوند، گفت وقتی به او پاسخ داده که چون تنها است، احساس میکند نمیتواند آنها را آزار دهد و برای همین چیزی نمیگوید «آخوند گفت حق داری هرچی بگی. ۴۰ سال ما سکوت کردیم تا حکومت خون مردم را در شیشه کند حالا باید تاوان سکوتمان را پس بدهیم.»
زهرا، دانشجوی دوره دکتری، یکی دیگر از زنان ایرانی است که در جریان جنبش «زن، زندگی، آزادی» اخراج شد و به شهر محل زندگیش بازگشت.
او در گفتوگو با ایران اینترنشنال گفت: «ما زنان که هر روز و هرساعت میجنگیم، نمیترسیم؟ چرا اتفاقا ته دلمان هر روز میلرزد اما به یکدیگر قوت قلب میدهیم و این نکته ضروری است که گفته شود بسیاری از مردان این بار کنار زنان ایستادند برایشان تعیین تکلیف نکردند بلکه همراه آنان شدند.»
زهرا در ادامه با اشاره به اهمیت این همراهی عمومی گفت این نکته مهمی است که زنان و مردان، پیر و جوان دیگر به زنان بیحجاب زل نمیزنند و متلک نمیگویند و گاهی هم با لبخند همراهی میکنند.


زنانی که با ایران اینترنشنال گفتگو کردند براین باورند که «زن، زندگی، آزادی»، انقلابی زنانه است که توانست وجه خشونت محور و دیکتاتوری جمهوری اسلامی را به شکلی ملموستر به جهان نشان دهد.
یکی از فعالان زن در داخل که معتقد است زن بودن در ایران سخت است، چون عملا حقوق زنان در این چند دهه هیچ وقت مورد توجه قرار نگرفته است، به ایران اینترنشنال گفت مانند آنچه در زمان انقلاب اتفاق افتاد، جنبش مهسا را یک جنبش جوان میداند، اما بر خلاف تجربه انقلاب ۵۷، این جوانان پیرو کسی نیستند و راهکار مبارزه را بلد هستند.
او در ادامه تاکید کرد «فعالان این انقلاب، نیازی به اسلحه ندارند. روسری و حجاب، اسلحه زنان برای براندازی جمهوری اسلامی است، مبارزهای طولانی اما نتیجهبخش. اگر دولتهای اروپایی دوباره پشت پرده با جمهوری اسلامی ساخت و پاخت نکنند.»


