حملات انتحاری در افغانستان

خانواده‌های مهاجمان انتحاری

با اندوه و پشیمانی تنها مانده‌اند

حملات انتحاری

در افغانستان

خانواده‌های مهاجمان انتحاری

با اندوه و پشیمانی تنها مانده‌اند

نویسنده: محبوب‌شاه محبوب

تاریخچه حملات انتحاری در افغانستان

بخش پشتوی افغانستان اینترنشنال در یک گزارش تحقیقی با استناد به اطلاعات ۴۱ منبع به تاریخچه حملات انتحاری در افغانستان پرداخته و با ۱۲ عضو خانواده مهاجمان انتحاری نیز مصاحبه کرده است.  


طالبان از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۹ حدود ۱ هزار و ۱۹۶ حمله انتحاری در افغانستان انجام داده‌ و گروه حقانی بیشتر بمبگذاران انتحاری را آموزش داده است. 

 آمار این گزارش تحقیقی از ۴۱ منبع اعم از نهادهای بین‌المللی، نهادهای داخلی، نهادهای تحقیقاتی صلح و جنگ و برخی نهادهای تحت کنترول طالبان بدست آمده است. 

در این گزارش روایت ۱۲ مهاجم آورده شده است. اطلاعات مربوط به خانواده‌های آنها مخفی نگهداشته شده و برای کسانی که با آنها مصاحبه شده، نام مستعار انتخاب شده است. 

 شورای امنیت ملی امریکا در سال ۲۰۰۰ در بیانیه‌ای اعلام کرد که اسامه بن لادن، رهبر پیشین القاعده، مراکز آموزشی برای مهاجمان انتحاری در افغانستان ایجاد کرد. 

طالبان به کمک پاکستان و القاعده، یک مرکز آموزشی برای مهاجمان انتحاری در سال ۲۰۰۴ در منطقه میرعلی وزیرستان افتتاح کرد که مسئولیت آن را جلال‌الدین حقانی برعهده داشت. 

 بر اساس آرشیو اسناد محرمانه ارگ، در ثور ۱۳۸۳ امنیت ملی افغانستان یک یادداشت برای حامد کرزی، رئیس جمهور وقت افغانستان فرستاد که در آن به افتتاح این مرکز اشاره شده بود. 

بنا به اسناد، در افغانستان، نخستین حمله انتحاری  در سنبله ۱۳۸۰ به جان احمدشاه مسعود و توسط چند عضو عرب القاعده انجام شد. پس از سقوط حکومت طالبان در پایان ۱۳۸۰، سلسله حملات انتحاری عمدتا علیه نیروهای افغان و خارجی آغاز یافت و شدت گرفت. 

در نتیجه برخورد یک تاکسی مملو از مواد منفجره با یک موتر بس در ماه جوزا ۱۳۸۲، چهار عضو آلمانی آیساف و یک مترجم افغان آنها کشته شدند. 

در قوس ۱۳۸۲، یک عامل انتحاری در میدان هوایی کابل پس از اینکه از سوی نیروهای پولیس بازداشت شد، خود را منفجر کرد و پنج سرباز را کشت. 

در آن زمان، سخنگوی طالبان به الجزیره گفت که این آغاز حملات انتحاری است  

پس از حملات فوق، سلسله حملات انتحاری دیگری در سال‌های ۸۳ و ۸۴ در ولایات کابل، قندهار، ننگرهار، قندوز، زابل، ارزگان و هلمند روی داد که بیشتر قربانیان آن‌ها، غیرنظامیان و نیروهای امنیتی افغان بودند. 

 بر اساس گزارش شورای امنیت دولت پیشین افغانستان،  از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۹، حدود ۱۱۹۶ حمله انتحاری توسط طالبان در افغانستان انجام شده است. بیشتر این حملات انتحاری در ولایات کابل، قندهار، هلمند، پروان، قندوز، ننگرهار، زابل، پکتیا، میدان وردک و غزنی صورت گرفت. 

 سراج الدین حقانی، وزیر داخله طالبان در نشستی در ۳ حوت ۱۴۰۰ گفت که ۱۰۵۰ مهاجم انتحاری توسط او آموزش دیده و در افغانستان حملاتی را انجام دادند. 

ریاست الوزرای طالبان در یک دستور ویژه فهرستی از ۲۳۹ خانواده مهاجمان انتحاری را به اداره امور ارسال کرد که بر اساس آن برای عید به آنها کمک شود. 

 در این فهرست اسامی و شماره تماس آن دسته از مهاجمان انتحاری که از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ به مناطق مختلف افغانستان حمله کردند، درج شده است. در این فهرست از وزارت مالیه خواسته شده است که برای هر خانواده ۱۰۰ هزار افغانی اهدا کند و وزارت رسیدگی به حوادث برای این خانواده‌ها اقلام غذایی و غیرخوراکی تهیه کند. 

  

بخش پشتوی افغانستان اینترنشنال در یک گزارش تحقیقی با استناد به اطلاعات ۴۱ منبع به تاریخچه حملات انتحاری در افغانستان پرداخته و با ۱۲ عضو خانواده مهاجمان انتحاری نیز مصاحبه کرده است.  


طالبان از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۹ حدود ۱ هزار و ۱۹۶ حمله انتحاری در افغانستان انجام داده‌ و گروه حقانی بیشتر بمبگذاران انتحاری را آموزش داده است. 

 آمار این گزارش تحقیقی از ۴۱ منبع اعم از نهادهای بین‌المللی، نهادهای داخلی، نهادهای تحقیقاتی صلح و جنگ و برخی نهادهای تحت کنترول طالبان بدست آمده است. 

در این گزارش روایت ۱۲ مهاجم آورده شده است. اطلاعات مربوط به خانواده‌های آنها مخفی نگهداشته شده و برای کسانی که با آنها مصاحبه شده، نام مستعار انتخاب شده است. 

 شورای امنیت ملی امریکا در سال ۲۰۰۰ در بیانیه‌ای اعلام کرد که اسامه بن لادن، رهبر پیشین القاعده، مراکز آموزشی برای مهاجمان انتحاری در افغانستان ایجاد کرد. 

طالبان به کمک پاکستان و القاعده، یک مرکز آموزشی برای مهاجمان انتحاری در سال ۲۰۰۴ در منطقه میرعلی وزیرستان افتتاح کرد که مسئولیت آن را جلال‌الدین حقانی برعهده داشت. 

 بر اساس آرشیو اسناد محرمانه ارگ، در ثور ۱۳۸۳ امنیت ملی افغانستان یک یادداشت برای حامد کرزی، رئیس جمهور وقت افغانستان فرستاد که در آن به افتتاح این مرکز اشاره شده بود. 

بنا به اسناد، در افغانستان، نخستین حمله انتحاری  در سنبله ۱۳۸۰ به جان احمدشاه مسعود و توسط چند عضو عرب القاعده انجام شد. پس از سقوط حکومت طالبان در پایان ۱۳۸۰، سلسله حملات انتحاری عمدتا علیه نیروهای افغان و خارجی آغاز یافت و شدت گرفت. 

در نتیجه برخورد یک تاکسی مملو از مواد منفجره با یک موتر بس در ماه جوزا ۱۳۸۲، چهار عضو آلمانی آیساف و یک مترجم افغان آنها کشته شدند. 

در قوس ۱۳۸۲، یک عامل انتحاری در میدان هوایی کابل پس از اینکه از سوی نیروهای پولیس بازداشت شد، خود را منفجر کرد و پنج سرباز را کشت. 

در آن زمان، سخنگوی طالبان به الجزیره گفت که این آغاز حملات انتحاری است  

پس از حملات فوق، سلسله حملات انتحاری دیگری در سال‌های ۸۳ و ۸۴ در ولایات کابل، قندهار، ننگرهار، قندوز، زابل، ارزگان و هلمند رخ داد که بیشتر قربانیان غیرنظامیان و نیروهای امنیتی افغان بودند. 

 بر اساس گزارش شورای امنیت دولت پیشین افغانستان،  از سال ۱۳۸۱ تا ۱۳۹۹، حدود ۱۱۹۶ حمله انتحاری توسط طالبان در افغانستان انجام شده است. بیشتر این حملات انتحاری در ولایات کابل، قندهار، هلمند، پروان، قندوز، ننگرهار، زابل، پکتیا، میدان وردک و غزنی صورت گرفت. 

 سراج الدین حقانی، وزیر داخله طالبان در نشستی در ۳ حوت ۱۴۰۰ گفت که ۱۰۵۰ مهاجم انتحاری توسط او آموزش دیده و در افغانستان حملاتی را انجام دادند. 

ریاست الوزرای طالبان در یک دستور ویژه فهرستی از ۲۳۹ خانواده مهاجمان انتحاری را به اداره امور ارسال کرد که بر اساس آن برای عید به آنها کمک شود. 

 در این فهرست اسامی و شماره تماس آن دسته از مهاجمان انتحاری که از سال ۲۰۱۱ تا ۲۰۲۱ به مناطق مختلف افغانستان حمله کردند، درج شده است. در این فهرست از وزارت مالیه خواسته شده است که برای هر خانواده ۱۰۰ هزار افغانی اهدا کند و وزارت رسیدگی به حوادث برای این خانواده‌ها اقلام غذایی و غیرخوراکی تهیه کند. 

  

خانواده‌های مهاجمان انتحاری 

 از میان ۱۲ نفر از اعضای خانواده‌های مهاجمان انتحاری که به شرط حفظ هویت با افغانستان اینترنشنال مصاحبه کرده‌اند، تنها یک نفر از حمله انتحاری عضو خانواده‌اش راضی است، متباقی خانواده‌ها از این کار فرزندان شان پشیمان و ناراحت‌اند. 

 این خانواده‌ها به افغانستان اینترنشنال گفتند که از سوی طالبان کمک مالی دریافت کرده‌اند و برای سه خانواده مهاجمان انتحاری کارت ویژه داده شده که در نهادهای دولتی طالبان از اهمیتی ویژه برخوردار است. 

این خانواده‌ها می‌گویند یک تابوت که در آن تکه‌های گوشت فرزندان شان بود، به آنها تحویل داده شد. 

سن و سطح تحصیلات مهاجمان انتحاری 

بر اساس اطلاعات دست یافته، سن این ۱۲ مهاجم انتحاری بین ۱۷ تا ۲۴ سال بوده که هشت نفر آنان متاهل و صاحب فرزند بودند. از میان انتحارکنندگان فقط یک نفر تا صنف یازدهم درس خوانده بود، سه نفر بی سواد و ۹ نفر دیگر شاگردان مدارس دینی بودند. 

 از میان این مهاجمان انتحاری، شش نفر در یک مرکز آموزشی در وزیرستان، چهار نفر در مرکز آموزشی کویته، دو نفر در باجور و یک نفر در مدرسه حقانی در پاکستان آموزش دیده بودند. 

 بر اساس آمارها، در حملات این ۱۲ مهاجم انتحاری در برهه‌های زمانی مختلف، ۲۲۴ غیرنظامی، نیروهای امنیتی افغان و کارمندان ادارات دولتی کشته و ۴۶۵ نفر به شمول زنان و کودکان زخمی شدند. 

در این گزارش به روایت شماری این خانواده ها پرداخته شده است. 

 روایت‌ خانواده‌های مهاجمان 

مهاجم اول: ابونعیم جبار (نام مستعار) 
محل اقامت : ننگرهار 
سن: ۱۹ ساله 
محل حمله: قندوز، مرکز جلب و جذب اردوی ملی 
تاریخ: ۲۴ ثور ۱۳۸۹ 
قربانیان: ۳۶ کشته و ۳۹ زخمی 

عبدالرحمان شینواری (نام مستعار)، ۶۱ سال، یکی از باشندگان ولسوالی اچین ننگرهار است. او گفت که فرزندش ابونعیم جبار، دانش‌آموز لیسه بود که با طالبان ارتباط پیدا کرد. او مکتب را رها کرد و برای کار کردن به پاکستان رفت. 

 عبدالرحمان شینواری گفت: «خیلی خوشحال بودیم که او به پاکستان رفته و از نشست و برخاست با طالبان دوری گزیده است. دو سال از او اطلاعی نداشتیم.»  

عبدالرحمان پس از دو سال غیبت پسرش، طالبان به خانه او آمده و با اهدای ۲۵ هزار روپیه پاکستانی گفتند که پسرش «در راه جهاد برای خدا» حمله انتحاری کرد. 

پدر ابونعیم گفت: «طالبان به ما تبریکی دادند که فرزندم در قندوز حمله کرد و در این حمله امریکایی‌ها کشته شدند.» 

پدرش گفت که ابونعیم نامزد بود و پس از مرگش، برادر کوچکتر وی با این دختر ازدواج کرد و حالا صاحب فرزند اند. او گفت که فرزندش می‌خواست قاچاقی به اروپا برود، اما پولی برای این کار نداشت. 

 ابو نعیم جبار، در ۲۴ ثور ۱۳۸۹ همراه با یک دوستش بر یک مرکز جلب و جذب اردوی ملی در قندوز حمله انتحاری کرد که منجر به کشته شدن ۳۶ نفر از جمله افسران اردوی ملی شد و ۳۹ تن دیگر زخمی شدند. 

دو ساعت پس از این حمله، ذبیح‌الله مجاهد در گفت‌وگو با رسانه‌ها مسئولیت حمله را به عهده گرفت. 

 پدر این مهاجم انتحاری می‌گوید که تاکنون طالبان دو بار برایش صد هزار افغانی پول نقد داد، اما پول نمی‌تواند پسرش را به او بازگرداند.  

او گفت: «پسرم برای طالبان حمله استشهادی کرد، اما اهمیتی که من و خانواده‌ام باید برای طالبان داشته باشیم، وجود ندارد. آنها روی کرسی قدرت نشستند و ما مردم فقیر هنوز به کشاورزی خود مشغولیم.» 

مهاجم دوم: قاری خالد المحمدی (نام مستعار) 
محل زندگی: کنر 
سن: ۲۱  
تحصیلات: ندارد 
تاریخ حمله: قوس ۱۳۹۶ 
محل حمله: ناحیه اول ننگرهار 
قربانیان رویداد: غیرنظامیان، ۸ کشته و ۱۵ زخمی 

 ریحان‌‌الله (نام مستعار)، برادر ۴۱ ساله مهاجم انتحاری، می‌گوید که قاری خالد قبل از حمله انتحاری با گروه طالبان همکاری داشت. به گفته او، برادرش در جنگ‌های مختلف اشتراک کرد و در ساخت بمب مهارت لازم را داشت. او در باجور پاکستان در این کار آموزش دیده بود. 

 قاری خالد که متاهل و صاحب یک دختر بود، در نهایت در جلال‌آباد حمله انتحاری انجام داد که منجر به کشته شدن ۸ غیرنظامی شد. با این حال، ریحان‌الله می‌گوید که طالبان به خانه او هجوم برده و آنان را متهم به همکاری با داعش کردند. 

 هرچند در آن زمان هیچ گروه مسلحی مسئولیت این رویداد را برعهده نگرفت، اما فرماندهی پولیس ننگرهار گفت که گروه داعش این حمله را انجام داد. با این‌حال، در فهرست اداره طالبان نام این مهاجم انتحاری نیز درج است و نشان می‌دهد که این حمله کار طالبان بود. 

ریحان‌الله می‌افزاید که طالبان محلی چندین سال آنها را آزار و اذیت کردند و خانه شان را به بهانه‌های مختلف تفتیش کردند و باری نیز از سوی طالبان بازداشت و سه ماه زندانی شد. 

او افزود: «یکبار پدرم را به کمیسیون طالبان خواستند و به او گفتند که پسرش به گروه داعش پیوست و در جلال آباد حمله انتحاری کرد.» 

 وی که همراه با همسر برادر انتحارکننده‌اش ازدواج کرده، گفت: «متاسفانه پس از حمله انتحاری برادرم، از سوی طالبان و دولت مورد آزار و اذیت قرار گرفتیم. اما به جز صبر و استقامت راهی دیگر برای ما وجود نداشت.» 

 به گفته ریحان الله، با این حال زمانی که دولت قبلی افغانستان سقوط کرد و طالبان روی کار آمدند، از سوی اداره محلی طالبان برایش پیشنهاد شغل معلمی شد.  

او گفت: «نخست ترسیدم گفتم مبادا یک دام باشد، اما به محض مراجعه نزد والی طالبان، از شهادت برادرم قدردانی کرد و مورد التفات مالی قرار گرفت و دو بار به من پول نقد کمک کردند.» 

 او می‌گوید هرچند به او کمک مادی شده، اما او و خانواده‌اش از انتحار برادرش متاسف اند.  

ریحان گفت: «وقت خبر شدم که قاری در کمپ‌های جلال‌آباد خود را منفجر کرده است، از عمق دل ناراحت شدم. چون، در آنجا پدر، برادر و فرزند کسی شهید شد. سرپرستی از اعضای خانواده و یتیم های برادرم و مرگ یک عضو خانواده دردی خیلی سخت دارد.» 

ریحان‌الله از خانواده‌های قربانیان عفو می‌خواهد و می‌گوید: «من همین حالا از آنها معذرت می‌خواهم. اگر قربانیان حادثه را می‌شناختم به سراغ تک تک خانواده‌های شان می‌رفتم. هرچند نیت برادرم پاک و الهی بود، اما از خانواده‌های شان عذرخواهی می‌کنم.» 

او می‌گوید: «وقتی وضعیت فعلی را می‌بینم، فداکاری برادرم بیهوده بوده است.» 

ریحان الله با زن برادرش ازدواج کرد و اکنون با هر دو همسر خود زندگی می‌کند. 

قاری خالد المحمدی در سال ۱۳۹۶، در ساعت یازده صبح، در منطقه کمپ‌های حوزه اول شهر جلال آباد، به راهپیمایی کسانی که به افزایش ناامنی اعتراض داشتند، حمله انتحاری کرد. 

در این حمله هشت غیرنظامی کشته و پانزده نفر دیگر زخمی شدند که حال دو نفر از آن‌ها وخیم گزارش شد. 

هرچند هیچ گروه مسلحی مسئولیت این حادثه را بر عهده نگرفت، اما مقامات ولایت ننگرهار و فرماندهی امنیه این ولایت اعلام کردند که این حمله توسط گروه داعش خراسان انجام شده است. 

با این حال، لیست اداره امور طالبان نشان می‌دهد که این حمله توسط یکی از اعضای طالبان انجام شده بود. 

مهاجم سوم: قاری عثمان الثانی (نام مستعار) 
سن: ۲۴ ساله 
تعلمیات: حافظ قرآن 
محل سکونت: هلمند 
محل حمله انتحاری: زابل، ترینکوت، شفاخانه مرکزی ولایت  
قربانیان: ۱۵ کشته و ۶۶ زخمی 

رقیب الله هلمندی (نام مستعار)، باشنده ولسوالی سنگین ولایت هلمند است که فرزندش، قاری عثمان، در یک مدرسه دینی درس می‌خواند. او می‌گوید که قاری عثمان در کنار حفظ قرآن کریم، دوره ابتدایی علوم دینی را نیز به پایان رساند و برای دوره بزرگ به کویته رفت. 

پدر این عامل انتحاری می‌گوید که پسرش حدود سه سال را در کویته گذراند و از آنجا به وزیرستان رفت، جایی که شش ماه قبل از حمله، تماس خود را با آنها قطع کرده بود. 

او اضافه کرد: «آخرین بار که با ما صحبت کرد، گفت که برای یک دوره کلان[کتاب‌های دینی] به وزیرستان می‌رود و یک سال بعد بر می‌گردد؛ اما ما چه می‌دانستیم که هرگز برنمی‌گردد، من حتی آن موقع به او گفتم که این علم کافی است؛ اما او گفت که دوره کلان مهم است.» 

پدر این عامل انتحاری می‌گوید که پسرش را در ۱۲ سالگی ازدواج کرد و از او سه دختر باقی مانده است که حالا همراه عروسش با او زندگی می‌کنند. 

رقیب‌الله می‌گوید که شش ماه پس از غیبت قاری عثمان، اطلاع یافت که پسرش در کابل به امریکایی‌ها حمله انتحاری کرده است؛ اما آنها این خبر را باور نکردند، زیرا طالبان محلی هیچ مدرک مشخصی به آنها ندادند. 

او گفت: «سه ماه بعد دوباره اطلاع یافتم که قاری در ولایت زابل به کفار حمله استشهادی کرده و شهید شده است.» 

رقیب‌الله می‌گوید که برای پسرش نماز جنازه غایب خواند و هرگز جسد پسرش را ندیده است. 

او اکنون در روستای خود یک دکان مواد غذایی دارد، اما از سختی‌های زندگی شکایت دارد و می‌گوید که طالبان هیچ کمکی به او نکرده‌اند. 

رقیب‌الله هنوز نمی‌داند که در حمله انتحاری پسرش چه کسی کشته شده است، اما او از مرگ تنها پسرش ناراحت است. 

او گفت: «من نمی‌دانم پسرم چه کاری انجام داده است؛ اما طالبان به حرف‌های من اهمیت می‌دهند.» 

او از اقدام پسرش ناراحت است و می‌گوید که اگر پسرش زنده بود، اکنون نواسه‌های دیگری نیز داشت. 

او می‌گوید که همسر بیوه و یتیمان پسرش در فقر زندگی می‌کنند. 

وقتی از او پرسیدیم که اگر عضو دیگری از خانواده‌اش بخواهد حمله انتحاری انجام دهد، آیا اجازه می‌دهد یا نه، گفت: «دیگر کسی در خانه‌ام باقی نمانده، یک پسرم در کویته راننده است و این یک پسرم بود؛ اما اگر حتی سگ خانواده‌ام هم چنین کاری کند، من جلو او را خواهم گرفت". 

در تاریخ ۲۷ سنبله ۱۳۹۸، صبح زود یک موتر بم در نزدیکی اداره امنیت ملی و شفاخانه ولایتی منفجر شد که در نتیجه آن شفاخانه شدیداً آسیب رسید و ۱۵ نفر کشته و ۶۶ نفر زخمی شدند. 

مسئولیت این حمله را طالبان بر عهده گرفت و ذبیح‌الله مجاهد گفت که در این حمله اداره امنیت ملی هدف قرار گرفت. 

 مهاجم چهارم: الحافظ میرزا محمد (نام مستعار) معروف به خادم المجاهدین 
سن: ۲۲ ساله 
سطح تحصیل: طلبه مدرسه 
محل اقامت: غزنی 
محل حمله: کابل، باغ داوود پغمان  
تاریخ: ۵ جوزا ۱۳۹۵ 
قربانیان: غیرنظامیان، ۹ کشته و ۱۹ زخمی 

حاجی بادام (نام مستعار)، ۵۹ ساله از منطقه مقر ولایت غزنی می‌گوید که هفت سال پیش پسرش حمله انتحاری انجام داد؛ او هشت ماه پس از حمله از این موضوع باخبر شد. 

حاجی بادام اضافه کرد که میرزا محمد نیم روز در مدرسه قریه درس می‌خواند و بعد از وقت به عنوان شاگرد تعمیرکار موترسیکل کار می‌کرد و شریک دوکان بود. 

او گفت: «او بزرگترین پسرم بود، یک دختر و یک پسر داشت، دخترش حالا باید ۱۲ ساله باشد.» 

حاجی بادام می‌گوید که در آن زمان پی نبرده بود که پسرش با طالبان ارتباط داشته و هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که پسرش حمله انتحاری انجام دهد. 

او گفت که پسرش قبل از حمله انتحاری یک سال در ایران بود و در این مدت دو بار با خانواده‌اش تماس گرفت. 

حاجی بادام افزود: «اولین بار که با ما تماس گرفت، گفت که در تهران است و در یک کارخانه سمنت‌سازی کار می‌کند، یک بار هم ۲۱ هزار افغانی برای ما فرستاد و سپس ناپدید شد.» 

به گفته او، دو ماه پس از رفتن پسرش، نواسه‌اش به دنیا آمد: «به بدبختی پسر من نگاه کنید، دو ماه پس از رفتنش پسرش به دنیا آمد و او نتوانست پسرش را ببیند و نواسه‌ام نتوانست پدر خود را ببیند.» 

حاجی بادام می‌گوید که میرزا محمد در پغمان حمله انتحاری انجام داد و هشت ماه پس از آن از کویته به او خبر رسید که پسرش حمله انتحاری را انجام داده است. 

او گفت: «اول به من گفتند که پسرم در بگرام حمله استشهادی کرده، سپس کسی گفت که در هرات در حمله استشهادی شهید شده، بعد گفتند که در پاکستان است و هنوز زنده است؛ اما وقتی ما پیگیری کردیم، متوجه شدیم که در پغمان حمله استشهادی کرده بود.» 

پسر دوم حاجی بادام هم‌اکنون در صفوف طالبان خدمت می‌کند؛ اما وقتی از او پرسیدم که آیا از حمله انتحاری پسرش خوشحال است یا ناراحت، پاسخ داد: «خون از دلم می‌چکد، چرا ناراحت نباشم، هر روز که به زنان و کودکان بیوه و یتیم او نگاه می‌کنم، درد می‌کشم.» 

به گفته او، از حمله انتحاری پسرش ناراضی است؛ زیرا به خاطر چنین حملات انتحاری صدها جوان مانند پسرش، کسانی به قدرت رسیده‌اند که غم آنها را نمی‌خورند. 

حاجی بادام گفت: «پسر دوم من غم زن و یتیمان پسر شهیدم را نمی‌خورد؛ پس چه شکایتی از دیگر طالبان دارم، این مردم فقط از داشتن قدرت خوشحالند و به سرگذشت دیگران اهمیت نمی‌دهند.» 

وقتی از حاجی بادام پرسیدیم که به عنوان پدر، چه پاسخی به خانواده‌های ۹کشته‌ و ۱۹ زخمی حمله انتحاری پسرش دارد، پاسخ داد: «چه بگویم؟» 

در تاریخ ۵ جوزا ۱۳۹۵، یک حمله انتحاری در غرب کابل اتفاق افتاد که هدف آن موتر کارمندان محکمه ولایت میدان وردک بود. در این حمله که در منطقه باغ داوود ولسوالی پغمان کابل رخ داد، به مردم عادی از جمله کودکان آسیب رسید. 

ابتدا، طالبان مسئولیت این حمله را پذیرفت، اما چند ساعت بعد آن را رد کرد. 

مهاجم پنجم: ابوعمر حقانی (نام مستعار) 
سن: ۱۹ ساله 
محل اقامت: خوست 
تحصیلات: طلبه مدرسه دارالجهاد در وزیرستان پاکستان 
محل حمله: هتل سرینا، کابل 
تاریخ حمله: حوت ۱۳۹۲ 
قربانیان: ۹ کشته و ۱۱زخمی به شمول زنان و کودکان 

خوشحال خوستی (نام مستعار)، ۴۷ ساله و ساکن ولسوالی سپره خوست است، اکنون به عنوان نگهبان با یک شرکت خصوصی در کابل کار می‌کند و می‌گوید که در سال ۱۳۹۲ در وزیرستان زندگی می‌کرد. 

پدر ابوعمر حقانی می‌گوید که فرزند و برادرزاده‌اش در یکی از مدارس مذهبی در وزیرستان مشغول تحصیل قرآن بودند و در آنجا با طالبان ارتباط برقرار کردند. به گفته او، پسرش به طور پنهانی به خوست رفت و یک سال بعد اطلاع یافت که فرزند و برادرزاده‌اش در صفوف طالبان می‌جنگند. 

 خوشحال گفت: «به محض اطلاع، من و برادر بزرگم آنها را پیش خود خواستیم و عذر و زاری کردیم تا از این کار دست بکشند. آنها در خانه با ما توافق کردند، اما نهایتاً از طالبان دست نکشیدند.» 

به گفته خوشحال، به او اطلاع دادند که نیروهای قطعه محافظت خوست، یک گروه ملیشه که با وزارت دفاع افغانستان ارتباط داشت،  فرزندش را دستگیر کردند. اما به گفته او، برادرزاده‌اش هنوز در همان مدرسه بود. 

 پدر ابوعمر حقانی گفت که سه ماه بعد از بی‌خبری از فرزندش گفتند که به دست نیروی محافظت خوست کشته شد. به گفته او، «تا هنوز نمی‌دانم که پسرم کشته شده یا مفقود است اما نماز جنازه غیبی در مدرسه دارالجهاد وزیرستان بر او خواندند و برادرزاده‌ام گفت که انتقام خواهد گرفت.» 

به گفته خوشحال خوستی، چندی بعد او را به مدرسه دارالجهاد دعوت کردند. او گفت: «وقتی به مدرسه ملا قاری غلام گل که اکنون یکی از افراد مهم طالبان در خوست است، رسیدم به من مبارکی گفتند و افزودند که برادرزاده‌ام در یک هوتل حمله استشهادی کرده و۱۰ کافر را که زنان با آنها شراب می‌نوشیدند، کشت.» 

 خوشحال می‌گوید که هرچند او و خانواده‌اش برای از دست دادن عزیزان شان غمگین بودند، اما تبریکی و شادی طالبان و ملاهای مدرسه به وی تا حدی اطمینان خاطر داد. او گفت: « ۱۰۰ هزار روپیه پاکستانی و یک تبریک‌نامه برای من داده شد.» 

او با اظهار ندامت از این عملکرد فرزند و برادر زاده‌اش می‌گوید: «اگر آن موقع می‌دانستم هرگز اجازه نمی‌دادم به این مدرسه بروند. اما ما هم مردمی بی‌سواد هستیم و از این مسایل سر درنمی‌آوردیم. ما دردمند هستیم، حالا با تبریکی و نوازش خلیفه صاحب(سراج الدین حقانی) چه کار کنیم؟» 

خوشحال خوستی نمی‌دانست که در حمله به هوتل سرینا سردار محمد، خبرنگار افغان، همسر و دو فرزند خردسالش کشته شدند. 

 در حمله انتحاری که در ماه حوت ۱۳۹۲ در هتل کابل سرینا رخ داد، ۹ تن به شمول کودکان و زنان کشته شدند. وزیر داخله حکومت پیشین به رسانه‌ها گفت که این حمله توسط گروه حقانی در وزیرستان سازماندهی شده بود.  

ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان گفت که این حمله ساعت ۹ شب انجام شد و در آن هوتل مقام‌های بلندپایه داخلی و خارجی حضور داشتند و شراب می‌نوشیدند.  

مهاجم ششم: اسماعیل عمری (نام مستعار) 
سن: ۱۸ ساله 
تحصیلات: طلبه مدرسه 
محل سکونت: زابل 
محل حمله: هلمند، نوی کابل بانک 
تاریخ حمله: سرطان ۱۳۹۶ 
قربانیان: ۲۹ کشته و ۶۰ زخمی به شمول زنان و کودکان 

احسان الله(اسم مستعار) برادر مهاجم انتحاری، ۲۹ ساله و ساکن ولسوالی شاه‌جوی است. او می‌گوید که برادرش اسماعیل عمری در مسجد قرآن می‌خواند و از ۱۱ سالگی توسط ملای مسجد به مدرسه السبحان در کویته فرستاده شد.  

احسان‌الله می‌گوید وقتی برادرش پس از سه ماه آموزش در این مدرسه به زابل بازگشت، در افکار و گفتار او تغییراتی زیادی آمده بود. به گفته احسان الله، «او باری به پدرم که معلم بود، گفت که معلمی را رها کند زیرا معاشش را کفار می‌پردازند و حرام است.» 

او گفت که سه ماه بعد یک عضو گروه ملافاضل، فرمانده مهم طالبان، به نام بسم‌الله جان با بردارش تماس گرفت و او به نام مدرسه از خانه رفت. 

 برادر این مهاجم انتحاری می‌گوید که یازده ماه پس از آن، خبر حمله انتحاری برادرش را در ولایت هلمند از یک دوستش به دست آورد. او می‌گوید که پدرش در بهار ۱۳۹۶ در اثر سکته قبلی درگذشت اما برادرش به خاطر فاتحه پدرش نیز نیامد. ۱۱ ماه بعد به او خبر دادند که اسماعیل در یک حمله انتحاری کشته شده است.  

احسان‌الله می‌گوید که از جنازه و خاکسپاری برادرشان هیچ اطلاعی ندارند. اما مردم و طالبان محلی به او گفتند که برادرش در مقابل کابل بانک در هلمند انتحاری کرد. 

 او می‌گوید که برادرش نه جز دولت بود و نه جز طالبان و نمی‌داند که او چرا انتحاری کرد. او با اظهار ندامت از این عملکرد اسماعیل عمری می‌گوید که  اگر در حمله برادرش، افغان‌ها کشته شده اند، این مایه پشیمانی است. 

 برادر اسماعیل می‌گوید که طالبان برای خانواده‌اش ۳۵ هزار افغانی اهدا کردند و طالبان از او نیز خواستند تا در صفوف این گروه خدمت کند، اما وی این درخواست را  رد کرد. 

احسان‌الله می‌گوید: «من به آنها گفتم که برادرم از شما چه خیر دید که من ببینم. او از هر دوکاندار قرضدار بود و من سال گذشته توانستم بالاخره قرض‌هایش را بپردازم.» 

در ماه سرطان سال ۱۳۹۶، یک بمب‌گذار انتحاری با استفاده از یک موتر پر از مواد منفجره، در نزدیکی دروازه کابل بانک در هلمند انفجاری انجام داد که در نتیجه آن ۲۹ نفر کشته و ۶۰ نفر دیگر زخمی شدند.  

طالبان مسئولیت این حمله را برعهده گرفت. 

مهاجم هفتم: قاری بشیر منصور (نام مستعار) 
سن: ۲۰ سال 
محل اقامت: بادغیس 
تحصیلات: طلبه مدرسه 
محل حمله: محکمه ولایت لوگر 
تاریخ: جوزای ۱۳۹۵ 
قربانیان: ۷ کشته و ۲۳ زخمی 

 قاری بشیر از باشندگان ولایت بادغیس بود. در جریان جنگ‌های داخلی، خانواده او به دیره اسماعیل خان در خیبرپختونخوای پاکستان و سپس به منطقه شیراتل وزیرستان مهاجرت کردند. 

پدرش که ۶۸ سال دارد و نام مستعار سمیع‌الله را برای او انتخاب کردیم، قبلاً چوپانی می‌کرد و حالا در ننگرهار در یک کمپ زندگی می‌کند. او که بیماری سرطان دارد، می‌گوید که فرزندش بر اساس دوستی با جوانان همسایه در وزیرستان با طالبان رابطه داشت. 

 پدرش می‌گوید پس از اطلاع یافتن از پیوستن  قاری بشیر به صفوف طالبان، بارها او را منع کرد، اما یکی  از فرماندهان طالبان در وزیرستان به نام مولوی احمدجان به خانه او آمد و او را تهدید کرد که نباید به پسرش فشار بیاورد. 

 او می‌افزاید: «مردم نیز به خانه او آمده و گفتند که بشیر در راه خدا می‌جنگد و مانع او نشود. من او کم بخت را نامزد هم کردم.» 

 پدر قاری بشیر می‌گوید که به رغم ناداری، فرزندش را وادار به ازدواج کرد تا به این علت از کار با طالبان دست بکشد، اما پس از ازدواج نیز به این مسیر ادامه داد و پس از مدتی به ریاست زندان طالبان در وزیرستان منصوب شد. 

 به گفته پدر قاری بشیر، پسرش بعد از نزاع با برادرش خانه را ترک گفت و سه ماه بعد اطلاع رسید که پسرش در مرکز لوگر دست به حمله انتحاری زده است.  

سمیع‌الله گفت: «من وقتی از این موضوع خبر شدم که عروسم به نقل از طالبان گفت که بشیر حمله استشهادی کرده و می‌خواهند که او با یک طالب دیگر نکاح کند.» 

او که از این اقدام فرزندش ناراحت است، می‌گوید که زندگی عروس و نوه‌اش نیز تباه شده است. 

 در ماه جوزای ۱۳۹۵ دو مهاجم انتحاری به محکمه و سارنوالی ولایت لوگر حمله کردند که چندین کشته و زخمی برجای گذاشت. درگیری یک ساعت طول کشید و  قاری بشیر خود را منفجر کرد و مهاجم دیگر نیز در درگیری کشته شد. 

در این حمله، علاوه بر غیرنظامیان، رئیس تازه منصوب سارنوالی استیناف ولایت لوگر، محمد اکرام نجات، نیز کشته شد. 

طالبان مسئولیت این حمله را برعهده گرفت. 

 مهاجم هشتم: مصباح‌الدین اسلامیار (نام مستعار) 
سن: ۲۳ ساله 
سطح تحصیلات: طلبه مدرسه 
محل اقامت: پکتیکا و کویته 
محل حمله: صف نیروهای خارجی در قندهار 
تاریخ حمله: ۱۱ اسد ۱۳۹۶ 
قربانیان: ۹ کشته و ۱۲ زخمی، تلفات نیروهای خارجی مشخص نیست 

پاینده محمد (نام مستعار)، ساکن ولسوالی وازیخواه پکتیکا است که اکنون به عنوان یک نگهبان در صفوف طالبان در ولایت میدان وردک خدمت می‌کند. 

پاینده محمد، که ۳۱ سال سن دارد، می‌گوید که برادرش در سال ۱۳۹۱، زمانی که هنوز یک نوجوان بود، از خانه خارج شد و در مدت پنج سال هیچ‌گاه به خانه بازنگشت. 

پاینده محمد می‌گوید که او با برادرش تا زمانی که خبر شد در کندهار حمله انتحاری انجام داده، ارتباطی نداشت.اگرچه او در صفوف طالبان خدمت می‌کند، اما از حمله انتحاری برادرش ناراضی است. 

او می‌گوید: «اگرچه شهادت مرتبه بلندی است و برادرم بر ضد اشغالگران کافر حمله استشهادی انجام داد، اما من دست و بازوی خود را از دست داده‌ام.» 

پاینده محمد اضافه می‌کند که قبل از حمله انتحاری برادرش، یکبار به او احوال داده شد که برادرش به عنوان ولسوال در یکی از ولسوالی‌های طالبان در ولایت غزنی منصوب شده است، اما به رغم تلاش‌های زیاد نتوانست با برادرش تماس بگیرد. 

او می‌گوید که برادرش ازدواج نکرده بود و تنها برای مدت کوتاهی در مدرسه روستا با یک ملا درس خوانده بود که آن ملا نیز بعداً در یک حمله پهپادی در پکتیکا کشته شد. 

در تاریخ ۱۱ اسد سال ۱۳۹۶، در منطقه شوراندام بین ولسوالی دامان و شهر قندهار، یک حمله انتحاری علیه یک کاروان نیروهای خارجی صورت گرفت. 

نیروهای خارجی به یک مرکز امنیت ملی این ولایت رفته بودند و در زمان بازگشت، یک موتر پر از مواد انفجاری به آنها حمله کرد که علاوه بر نیروهای خارجی،  یک موتر کاستر و یک موتر سراچه نیز در این حمله آسیب دیدند. 

نیروهای حمایت قاطع در یک بیانیه حمله به عساکر خود را تایید کردند اما درباره تلفات خود چیزی نگفتند. 

در این حمله ۹ غیرنظامی کشته و ۱۲ نفر دیگر زخمی شدند. 

قاری یوسف احمدی، سخنگوی طالبان، مسئولیت این رویداد را بر عهده گرفت. 

اداره امنیت ملی افغانستان در یک بیانیه اعلام کرد که مهاجم انتحاری قاری سجاد نام داشت که در یک اردوگاه آموزشی بمبگذاران انتحاری در کویته آموزش دیده بود. 

مهاجم نهم: قاری سلیمان یوسف (نام مستعار) 
سن: ۱۹ ساله 
محل اقامت: خوست 
سطح تحصیل: طلبه مدرسه 
محل حمله: مزارشریف، حمله به موتر ارتش ملی 
تاریخ حمله: دلو ۱۳۹۴ 
قربانیان: ۳ کشته و ۱۸ زخمی 

نصیر خان (نام مستعار)، ۶۳ ساله و ساکن ولسوالی دوه منده خوست و دوکاندار است. نصیر خان تایید می‌کند که پسرش برای طالبان حمله انتحاری انجام داد. 

او می‌گوید که پسرش ازدواج کرده بود و یک پسر هم از او مانده است. قاری سلیمان در منطقه خود با طالبان روابط نزدیکی داشت و پسر عمه‌اش یکی از فرماندهان طالبان بود. 

او اضافه می‌کند: «پسرم ابتدا با پسر عمه خود در یکجا جهاد می‌کرد و سپس بعد از آنکه قطعه محافظت خوست به آنها حمله کرد، به وزیرستان رفت.» 

نصیر خان می‌گوید که پسرش در حمله نیروهای محلی دولت زخمی شد و برای درمان به یک شفاخانه در وزیرستان منتقل شد، اما  پس از آن دیگر به خانه برنگشت. 

او می‌گوید که گاهی از طریق تلفن با قاری سلیمان صحبت می‌کرد، اما هیچ راهی برای بازگشت او نبود. 

نصیر خان می‌گوید: «حکومت اجازه بازگشت را به او نمی‌داد و اگر باز می‌گشت کشته یا دستگیر می‌شد، پس من نیز به او مشوره دادم که بازنگرد و در همانجا کار و تجارت را شروع کند.» 

پدر این مهاجم انتحاری می‌گوید که طلا و جواهر همسر و دختر خود را فروخت و حدود چهارصد و ۵۰ هزار روپیه پاکستانی به پسرش برای شروع کار و تجارت فرستاد، اما شش ماه بعد خبر شد که پسرش حمله انتحاری انجام داده است. 

او می‌گوید:«ابتدا خبر رسید که پسرم بر ضد امریکایی‌ها حمله انتحاری انجام داده و ۲۰ امریکایی را مردار کرده است. اما بعداً اطلاع رسید که او بر ضد ارتش ملی حمله انتحاری انجام داده است.» 

نصیر خان از حمله انتحاری پسرش ناراضی است و می‌گوید که اگر پسرش در وزیرستان نمانده بود، هیچ‌وقت حمله انتحاری نمی‌کرد. 

او می‌گوید که اکنون طالبان به وی یک کارت مخصوص خانواده‌های حمله‌کنندگان انتحاری داده‌اند که نشان‌دهنده اهمیت خاصی برای او است. 

نصیر خان می‌گوید: «حتی اگر من شاه دنیا هم باشم، چه بدردم می خورد؟ پسرم مرده است.» 

در ماه دلو سال ۱۳۹۴، صبح روز دوشنبه، در شهر مزار شریف یک حمله‌کننده انتحاری به یک کاستر موتر نیروهای ارتش ملی حمله کرد که در نتیجه آن سه عضو ارتش کشته شدند. 

در این حمله ۱۸ نفر دیگر از جمله سه زن زخمی شدند. 

طالبان مسئولیت این حمله را پذیرفت و اعلام کرد که مهاجم انتحاری با استفاده از موترسیکل به موتر کاستر نیروهای ارتش حمله کرد. 

مهاجم دهم: قاری اسحاق سنگری (نام مستعار) 
سن: ۲۰ ساله 
تحصیلات: بی‌سواد 
محل اقامت: لغمان 
محل حمله: مهترلام 
تاریخ حمله: میزان ۱۳۹۹ 
قربانیان: ۸ کشته و ۳۶ زخمی 

 اسماعیل (نام مستعار) یک کشاورز ۵۸ ساله از ولسوالی النیگار لغمان است. اسماعیل تایید می‌کند که پسرش حمله انتحاری علیه رحمت الله یارمل،  والی لغمان، در شهر مهترلام انجام داد. 

او می‌گوید که روابط او با پسرش خوب نبود، زیرا از ۱۴سالگی با طالبان بود. به گفته او، پسرش یک سال قبل از حمله انتحاری در منطقه سنگردره جنگید و در آن نبرد دو همقطارش کشته شدند. 

او ادامه داد: «پس از این جنگ به ما خبر داده شد که قاری دستگیر شده و به پاکستان منتقل شده است. اما دو ماه بعد به خانه بازگشت و گفت که مشکلاتش در کمیسیون طالبان حل شده است.» 

اسماعیل می‌گوید که پسرش حدود یک ماه در خانه بود و هیچ فعالیت مسلحانه‌ نمی‌کرد، اما بعداً دوباره به پاکستان رفت و بیست روز بعد از حمله انتحاری خبردار شد که پسرش به والی لغمان حمله انتحاری کرد. 

او می‌گوید که دو فرزند و همسر پسرش هم اکنون با او زندگی می‌کنند. 

اسماعیل از حمله انتحاری پسرش ناراحت است و می‌گوید که مادر پسرش از غم این اتفاق یک و نیم سال بعد فوت کرد. 

وقتی از او پرسیدم که آیا از حمله انتحاری پسرش ناراحت است، گفت: «خدا می‌داند که آیا پسرم برای اسلام حمله استشهادی کرد یا نه؛ من چه می‌توانم بگویم. اما دلم درد می‌کند، چرا ناراحت نباشم.» 

به گفته او، به عنوان پدر از اینک ه سال‌ها بر روی پسرش زحمت کشید و حالا از دستش داده، ناراحت و دردمند است. 

او گفت: «برای یک پدر سخت است که نه جسد پسرش را ببیند، نه جنازه‌اش و نه قبر او را.» 

به گفته اسماعیل، طالبان دو بار به او کمک نقدی و مواد غذایی دادند و از حمله انتحاری پسرش تشکر کردند. 

در ۱۴ میزان سال ۱۳۹۹، صبح روز دوشنبه ساعت ۱۰ در منطقه سلطان غازی بابا شهر مهترلام یک مهاجم انتحاری با موتر به کاروان والی لغمان حمله کرد که در آن، ۸ نفر از جمله غیرنظامیان کشته و ۳۶ نفر از جمله والی لغمان زخمی شدند. 

اگرچه طالبان در مورد این حادثه چیزی به رسانه‌ها نگفتند، اما دولت وقت این اقدام را به طالبان نسبت داد. 

کمک طالبان به پدر اسحاق سنگری نشان می‌دهد که عضو طالبان این حمله را انجام داده بود. 

 مهاجم یازدهم: قاری نایب قریشی (نام مستعار) 
سن: ۲۲ ساله 
محل اقامت: ارزگان 
تحصیلات: بی‌سواد 
محل حمله: مرکز توزیع تذکره در کابل 
تاریخ: ثور ۱۳۹۷ 
قربانیان: ۷۰ کشته و ۱۲۱ زخمی 

 ملا امین(نام مستعار) از ولسوالی چوری در ارزگان است که اکنون در قندوز در یک کندک نظامی وزارت دفاع طالبان کار می‌کند. او می‌گوید که برادر کوچکترش در کابل حمله انتحاری انجام داد. 

به گفته ملا امین، پدر آنها نیز عضو گروه طالبان بود و هشت سال پیش در یک حمله کشته شد. 

او می‌گوید که برادرش در ساخت بمب‌ها ماهر بود و این مهارت را در کویته در زمان حیات پدرش آموخته بود. 

 ملا امین درباره قاری نایب می‌گوید: «او بسیار باهوش و چابک بود، ما او را پلنگ صدا می‌کردیم و با رضایت همه عضو تولی استشهادی شد و در وزیرستان، ناصر باغ و کویته در مراکز ما آموزش دید.» 

ملا امین می‌گوید که از حمله انتحاری برادرش ناراحت نیست، زیرا خود را در راه خدا قربانی کرد و مردم افغانستان اکنون نتیجه قربانی‌اش را می‌بینند. 

وقتی پرسیدم که برادرش در کجا حمله انتحاری انجام داد، او گفت: «برادرم در یک مرکز انتخابات حکومت پیشین کافر و مرتد حمله انتحاری انجام داد و مرتدها را کشت.» 

وقتی به او گفتم که در حمله انتحاری برادرش دهها غیرنظامی کشته و زخمی شدند که همه مسلمان و افغان بودند، گفت: «برادرم حمله انتحاری نه بلکه استشهادی کرد و در راه خدا جهاد کرد و مرتدهای حکومت کافر را کشت.» 

وقتی پرسیدیم که داعش ادعا کرده بود که این حمله توسط یکی از جنگجویان آن انجام شد، ملاامین به سوالات بیشتر ما پاسخ نداد و ارتباط تلفنی را قطع کرد. 

در تاریخ ۱ ثور سال ۱۳۹۷، صبح روز یکشنبه در شهر کابل در ناحیه ششم امنیتی به مرکز توزیع تذکره حمله انتحاری صورت گرفت که بر اثر آن ۷۰ نفر از جمله زنان و کودکان کشته و ۱۲۰ نفر دیگر زخمی شدند. 

وزارت امور داخله گفته بود که حمله‌کننده انتحاری در صف ثبت‌نام تذکره برای انتخابات در میان جمعیت خود را منفجر کرد. 

ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، در آن زمان مسئولیت این حادثه را نپذیرفت، اما از مردم خواست که در انتخابات شرکت نکنند. 

داعش مسئولیت این حمله را برعهده گرفته بود؛ اما براساس فهرستی که وزارت دفاع طالبان به اداره امور فرستاده بود، قاری نایب از اعضای تولی انتحاری طالبان معرفی شده که باید به خانواده‌اش کمک شود. 

 مهاجم دوازدهم: سلیم فدایی(نام مستعار) 
سن: ۲۰ ساله 
محل اقامت: لوگر 
سطح تحصیلات: طلبه مدرسه حقانی 
محل حمله: ننگرهار، جاده پشتونستان 
تاریخ حمله: ۲۷ جوزای ۱۳۹۷ 
قربانیان: ۲۱ کشته و ۴۵ زخمی 

ملامحمد آغاجان(نام مستعار)، ۶۹ ساله از ولسوالی ازره لوگر است که اکنون به عنوان یک مبلغ مذهبی فعالیت می‌کند. او می‌گوید که پسرش حمله انتحاری انجام داد و او چهار ماه بعد از حمله از این موضوع باخبر شد. 

به گفته او، پسرش در مدرسه حقانیه در پاکستان در دوره‌های کوتاه مدت علوم دینی شرکت کرده و سالی دو بار به خانه بازمی‌گشت. 

محمدآغا می‌گوید که آخرین بار پسرش را یک و نیم سال قبل از حمله انتحاری دید و خبر حمله انتحاری سلیم را یکی از دوستان پاکستانی او در مدرسه حقانیه از طریق تلفن خبر داد. 

محمدآغا اضافه می‌کند:«به سختی شماره قاری رشید را پیدا کردم و وقتی به او زنگ زدم، به من گفت که پسرم در عید فطر حمله استشهادی کرد، به من تبریک گفت و فاتحه داد.» 

پدر این مهاجم انتحاری می‌گوید که دو سال بعد یک گروه از طالبان به خانه‌اش آمده و وسایل باقی‌مانده سلیم و یکصد هزار روپیه به او دادند. 

پدر سلیم فدایی هنوز نمی‌داند که پسرش در جلال آباد به چه کسی حمله کرد، اما به او گفته شد که نیروهای خارجی را کشت. 

بر اساس لیست اداره امور طالبان، او در پشتونستان واټ شهر جلال‌آباد در سومین روز عید فطر حمله انتحاری انجام داد. این حمله انتحاری در زمانی اتفاق افتاد که بین حکومت و طالبان آتش‌بس سه‌روزه برقرار بود و گروهی از طالبان به دفتر والی ننگرهار رفته بودند. 

در این حمله انتحاری، ۲۱ غیرنظامی کشته و ۴۵ نفر دیگر زخمی شدند. 

هیچ گروه مسلحی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفت؛ اما دفتر ریاست‌جمهوری اعلام کرده بود که طالبان در برخی مناطق افغانستان از توافق آتش‌بس سرپیچی کرده‌اند. 

محمدآغا می‌گوید که پس از روی کار آمدن حکومت طالبان دو بار به کابل فراخوانده شده و کمک نقدی دریافت کرده است. 

او می‌افزاید که طالبان به او گفته‌اند که اگر مایل است یک عضو خانواده خود را می‌تواند معرفی کند تا در حکومت طالبان استخدام شود. 

اما محمدآغا می‌گوید: «یک پسر دیگر نیز دارم که هنوز مکتب را تمام کرده است. اما یک شهید بی‌کفن و دفن برای من کافی است، هنوز هم در آرمان دیدن جسد او هستم.» 

او با ناراحتی می‌گوید که اگر از عاقبت کار سلیم آگاه می‌بود، هرگز پسرش را به مدرسه حقانیه نمی‌فرستاد. 

با توجه به اعترافات خانواده‌های مهاجمان، به نظر می‌رسد که در حملات انتحاری طالبان، جوانان و نوجوان به کار گرفته شدند، خانواده‌های آنها از کار آنها آگاه نبودند و سه مرکز آموزشی در وزیرستان، کویته و باجور در آموزش حمله‌کنندگان انتحاری نقش فعال داشتند.  

مهاجم اول: ابونعیم جبار (نام مستعار) 
محل اقامت : ننگرهار 
سن: ۱۹ ساله 
محل حمله: قندوز، مرکز جلب و جذب اردوی ملی 
تاریخ: ۲۴ ثور ۱۳۸۹ 
قربانیان: ۳۶ کشته و ۳۹ زخمی 

عبدالرحمان شینواری(نام مستعار)، ۶۱ سال، یکی از باشندگان ولسوالی اچین ننگرهار است. او گفت که فرزندش ابونعیم جبار، دانش‌آموز لیسه بود که با طالبان ارتباط پیدا کرد. او مکتب را رها کرد و برای کار کردن به پاکستان رفت. 

 عبدالرحمان شینواری گفت: «خیلی خوشحال بودیم که او به پاکستان رفته و از نشست و برخاست با طالبان دوری گزیده است. دو سال از او اطلاعی نداشتیم.»  

عبدالرحمان پس از دو سال غیبت پسرش، طالبان به خانه او آمده و با اهدای ۲۵ هزار روپیه پاکستانی گفتند که پسرش «در راه جهاد برای خدا» حمله انتحاری کرد. 

پدر ابونعیم گفت: «طالبان به ما تبریکی دادند که فرزندم در قندوز حمله کرد و در این حمله امریکایی‌ها کشته شدند.» 

پدرش گفت که ابونعیم نامزد بود و پس از مرگش، برادر کوچکتر وی با این دختر ازدواج کرد و حالا صاحب فرزند اند. او گفت که فرزندش می‌خواست قاچاقی به اروپا برود، اما پولی برای این کار نداشت. 

 ابو نعیم جبار، در ۲۴ ثور ۱۳۸۹ همراه با یک دوستش بر یک مرکز جلب و جذب اردوی ملی در قندوز حمله انتحاری کرد که منجر به کشته شدن ۳۶ نفر از جمله افسران اردوی ملی شد و ۳۹ تن دیگر زخمی شدند. 

دو ساعت پس از این حمله، ذبیح‌الله مجاهد در گفت‌وگو با رسانه‌ها مسئولیت حمله را به عهده گرفت. 

 پدر این مهاجم انتحاری می‌گوید که تاکنون طالبان دو بار برایش صد هزار افغانی پول نقد داد، اما پول نمی‌تواند پسرش را به او بازگرداند.  

او گفت: «پسرم برای طالبان حمله استشهادی کرد، اما اهمیتی که من و خانواده‌ام باید برای طالبان داشته باشیم، وجود ندارد. آنها روی کرسی قدرت نشستند و ما مردم فقیر هنوز به کشاورزی خود مشغولیم.» 

مهاجم دوم: قاری خالد المحمدی(نام مستعار) 
محل زندگی: کنر 
سن: ۲۱  
تحصیلات: ندارد 
تاریخ حمله: قوس ۱۳۹۶ 
محل حمله: ناحیه اول ننگرهار 
قربانیان رویداد: غیرنظامیان، ۸ کشته و ۱۵ زخمی 

 ریحان‌‌الله(نام مستعار)، برادر ۴۱ ساله مهاجم انتحاری، می‌گوید که قاری خالد قبل از حمله انتحاری با گروه طالبان همکاری داشت. به گفته او، برادرش در جنگ‌های مختلف اشتراک کرد و در ساخت بمب مهارت لازم را داشت. او در باجور پاکستان در این کار آموزش دیده بود. 

 قاری خالد که متاهل و صاحب یک دختر بود، در نهایت در جلال‌آباد حمله انتحاری انجام داد که منجر به کشته شدن ۸ غیرنظامی شد. با این حال، ریحان‌الله می‌گوید که طالبان به خانه او هجوم برده و آنان را متهم به همکاری با داعش کردند. 

 هرچند در آن زمان هیچ گروه مسلحی مسئولیت این رویداد را برعهده نگرفت، اما فرماندهی پولیس ننگرهار گفت که گروه داعش این حمله را انجام داد. با این‌حال، در فهرست اداره طالبان نام این مهاجم انتحاری نیز درج است و نشان می‌دهد که این حمله کار طالبان بود. 

ریحان‌الله می‌افزاید که طالبان محلی چندین سال آنها را آزار و اذیت کردند و خانه شان را به بهانه‌های مختلف تفتیش کردند و باری نیز از سوی طالبان بازداشت و سه ماه زندانی شد. 

او افزود: «یکبار پدرم را به کمیسیون طالبان خواستند و به او گفتند که پسرش به گروه داعش پیوست و در جلال آباد حمله انتحاری کرد.» 

 وی که همراه با همسر برادر انتحارکننده‌اش ازدواج کرده، گفت: «متاسفانه پس از حمله انتحاری برادرم، از سوی طالبان و دولت مورد آزار و اذیت قرار گرفتیم. اما به جز صبر و استقامت راهی دیگر برای ما وجود نداشت.» 

 به گفته ریحان الله، با این حال زمانی که دولت قبلی افغانستان سقوط کرد و طالبان روی کار آمدند، از سوی اداره محلی طالبان برایش پیشنهاد شغل معلمی شد.  

او گفت: «نخست ترسیدم گفتم مبادا یک دام باشد، اما به محض مراجعه نزد والی طالبان، از شهادت برادرم قدردانی کرد و مورد التفات مالی قرار گرفت و دو بار به من پول نقد کمک کردند.» 

 او می‌گوید هرچند به او کمک مادی شده، اما او و خانواده‌اش از انتحار برادرش متاسف اند.  

ریحان گفت: «وقت خبر شدم که قاری در کمپ‌های جلال‌آباد خود را منفجر کرده است، از عمق دل ناراحت شدم. چون، در آنجا پدر، برادر و فرزند کسی شهید شد. سرپرستی از اعضای خانواده و یتیم های برادرم و مرگ یک عضو خانواده دردی خیلی سخت دارد.» 

ریحان‌الله از خانواده‌های قربانیان عفو می‌خواهد و می‌گوید: «من همین حالا از آنها معذرت می‌خواهم. اگر قربانیان حادثه را می‌شناختم به سراغ تک تک خانواده‌های شان می‌رفتم. هرچند نیت برادرم پاک و الهی بود، اما از خانواده‌های شان عذرخواهی می‌کنم.» 

او می‌گوید: «وقتی وضعیت فعلی را می‌بینم، فداکاری برادرم بیهوده بوده است.» 

ریحان الله با زن برادرش ازدواج کرد و اکنون با هر دو همسر خود زندگی می‌کند. 

قاری خالد المحمدی در سال ۱۳۹۶، در ساعت یازده صبح، در منطقه کمپ‌های حوزه اول شهر جلال آباد، به راهپیمایی کسانی که به افزایش ناامنی اعتراض داشتند، حمله انتحاری کرد. 

در این حمله هشت غیرنظامی کشته و پانزده نفر دیگر زخمی شدند که حال دو نفر از آن‌ها وخیم گزارش شد. 

هرچند هیچ گروه مسلحی مسئولیت این حادثه را بر عهده نگرفت، اما مقامات ولایت ننگرهار و فرماندهی امنیه این ولایت اعلام کردند که این حمله توسط گروه داعش خراسان انجام شده است. 

با این حال، لیست اداره امور طالبان نشان می‌دهد که این حمله توسط یکی از اعضای طالبان انجام شده بود. 

مهاجم سوم: قاری عثمان الثانی(نام مستعار) 
سن: ۲۴ ساله 
تعلمیات: حافظ قرآن 
محل سکونت: هلمند 
محل حمله انتحاری: زابل، ترینکوت، شفاخانه مرکزی ولایت  
قربانیان: ۱۵ کشته و ۶۶ زخمی 

رقیب الله هلمندی(نام مستعار)، باشنده ولسوالی سنگین ولایت هلمند است که فرزندش، قاری عثمان، در یک مدرسه دینی درس می‌خواند. او می‌گوید که قاری عثمان در کنار حفظ قرآن کریم، دوره ابتدایی علوم دینی را نیز به پایان رساند و برای دوره بزرگ به کویته رفت. 

پدر این عامل انتحاری می‌گوید که پسرش حدود سه سال را در کویته گذراند و از آنجا به وزیرستان رفت، جایی که شش ماه قبل از حمله، تماس خود را با آنها قطع کرده بود. 

او اضافه کرد: «آخرین بار که با ما صحبت کرد، گفت که برای یک دوره کلان[کتاب‌های دینی] به وزیرستان می‌رود و یک سال بعد بر می‌گردد؛ اما ما چه می‌دانستیم که هرگز برنمی‌گردد، من حتی آن موقع به او گفتم که این علم کافی است؛ اما او گفت که دوره کلان مهم است.» 

پدر این عامل انتحاری می‌گوید که پسرش را در ۱۲ سالگی ازدواج کرد و از او سه دختر باقی مانده است که حالا همراه عروسش با او زندگی می‌کنند. 

رقیب‌الله می‌گوید که شش ماه پس از غیبت قاری عثمان، اطلاع یافت که پسرش در کابل به امریکایی‌ها حمله انتحاری کرده است؛ اما آنها این خبر را باور نکردند، زیرا طالبان محلی هیچ مدرک مشخصی به آنها ندادند. 

او گفت: «سه ماه بعد دوباره اطلاع یافتم که قاری در ولایت زابل به کفار حمله استشهادی کرده و شهید شده است.» 

رقیب‌الله می‌گوید که برای پسرش نماز جنازه غایب خواند و هرگز جسد پسرش را ندیده است. 

او اکنون در روستای خود یک دکان مواد غذایی دارد، اما از سختی‌های زندگی شکایت دارد و می‌گوید که طالبان هیچ کمکی به او نکرده‌اند. 

رقیب‌الله هنوز نمی‌داند که در حمله انتحاری پسرش چه کسی کشته شده است، اما او از مرگ تنها پسرش ناراحت است. 

او گفت: «من نمی‌دانم پسرم چه کاری انجام داده است؛ اما طالبان به حرف‌های من اهمیت می‌دهند.» 

او از اقدام پسرش ناراحت است و می‌گوید که اگر پسرش زنده بود، اکنون نواسه‌های دیگری نیز داشت. 

او می‌گوید که همسر بیوه و یتیمان پسرش در فقر زندگی می‌کنند. 

وقتی از او پرسیدیم که اگر عضو دیگری از خانواده‌اش بخواهد حمله انتحاری انجام دهد، آیا اجازه می‌دهد یا نه، گفت: «دیگر کسی در خانه‌ام باقی نمانده، یک پسرم در کویته راننده است و این یک پسرم بود؛ اما اگر حتی سگ خانواده‌ام هم چنین کاری کند، من جلو او را خواهم گرفت". 

در تاریخ ۲۷ سنبله ۱۳۹۸، صبح زود یک موتر بم در نزدیکی اداره امنیت ملی و شفاخانه ولایتی منفجر شد که در نتیجه آن شفاخانه شدیداً آسیب رسید و ۱۵ نفر کشته و ۶۶ نفر زخمی شدند. 

مسئولیت این حمله را طالبان بر عهده گرفت و ذبیح‌الله مجاهد گفت که در این حمله اداره امنیت ملی هدف قرار گرفت. 

 مهاجم چهارم: الحافظ میرزا محمد(نام مستعار) معروف به خادم المجاهدین 
سن: ۲۲ ساله 
سطح تحصیل: طلبه مدرسه 
محل اقامت: غزنی 
محل حمله: کابل، باغ داوود پغمان  
تاریخ: ۵ جوزا ۱۳۹۵ 
قربانیان: غیرنظامیان، ۹ کشته و ۱۹ زخمی 

حاجی بادام(نام مستعار)، ۵۹ ساله از منطقه مقر ولایت غزنی می‌گوید که هفت سال پیش پسرش حمله انتحاری انجام داد؛ او هشت ماه پس از حمله از این موضوع باخبر شد. 

حاجی بادام اضافه کرد که میرزا محمد نیم روز در مدرسه قریه درس می‌خواند و بعد از وقت به عنوان شاگرد تعمیرکار موترسیکل کار می‌کرد و شریک دوکان بود. 

او گفت: «او بزرگترین پسرم بود، یک دختر و یک پسر داشت، دخترش حالا باید ۱۲ ساله باشد.» 

حاجی بادام می‌گوید که در آن زمان پی نبرده بود که پسرش با طالبان ارتباط داشته و هیچ‌گاه فکر نمی‌کرد که پسرش حمله انتحاری انجام دهد. 

او گفت که پسرش قبل از حمله انتحاری یک سال در ایران بود و در این مدت دو بار با خانواده‌اش تماس گرفت. 

حاجی بادام افزود: «اولین بار که با ما تماس گرفت، گفت که در تهران است و در یک کارخانه سمنت‌سازی کار می‌کند، یک بار هم ۲۱ هزار افغانی برای ما فرستاد و سپس ناپدید شد.» 

به گفته او، دو ماه پس از رفتن پسرش، نواسه‌اش به دنیا آمد: «به بدبختی پسر من نگاه کنید، دو ماه پس از رفتنش پسرش به دنیا آمد و او نتوانست پسرش را ببیند و نواسه‌ام نتوانست پدر خود را ببیند.» 

حاجی بادام می‌گوید که میرزا محمد در پغمان حمله انتحاری انجام داد و هشت ماه پس از آن از کویته به او خبر رسید که پسرش حمله انتحاری را انجام داده است. 

او گفت: «اول به من گفتند که پسرم در بگرام حمله استشهادی کرده، سپس کسی گفت که در هرات در حمله استشهادی شهید شده، بعد گفتند که در پاکستان است و هنوز زنده است؛ اما وقتی ما پیگیری کردیم، متوجه شدیم که در پغمان حمله استشهادی کرده بود.» 

پسر دوم حاجی بادام هم‌اکنون در صفوف طالبان خدمت می‌کند؛ اما وقتی از او پرسیدم که آیا از حمله انتحاری پسرش خوشحال است یا ناراحت، پاسخ داد: «خون از دلم می‌چکد، چرا ناراحت نباشم، هر روز که به زنان و کودکان بیوه و یتیم او نگاه می‌کنم، درد می‌کشم.» 

به گفته او، از حمله انتحاری پسرش ناراضی است؛ زیرا به خاطر چنین حملات انتحاری صدها جوان مانند پسرش، کسانی به قدرت رسیده‌اند که غم آنها را نمی‌خورند. 

حاجی بادام گفت: «پسر دوم من غم زن و یتیمان پسر شهیدم را نمی‌خورد؛ پس چه شکایتی از دیگر طالبان دارم، این مردم فقط از داشتن قدرت خوشحالند و به سرگذشت دیگران اهمیت نمی‌دهند.» 

وقتی از حاجی بادام پرسیدیم که به عنوان پدر، چه پاسخی به خانواده‌های ۹کشته‌ و ۱۹ زخمی حمله انتحاری پسرش دارد، پاسخ داد: «چه بگویم؟» 

در تاریخ ۵ جوزا ۱۳۹۵، یک حمله انتحاری در غرب کابل اتفاق افتاد که هدف آن موتر کارمندان محکمه ولایت میدان وردک بود. در این حمله که در منطقه باغ داوود ولسوالی پغمان کابل رخ داد، به مردم عادی از جمله کودکان آسیب رسید. 

ابتدا، طالبان مسئولیت این حمله را پذیرفت، اما چند ساعت بعد آن را رد کرد. 

مهاجم پنجم: ابو عمر حقانی(نام مستعار) 
سن: ۱۹ ساله 
محل اقامت: خوست 
تحصیلات: طلبه مدرسه دارالجهاد در وزیرستان پاکستان 
محل حمله: هتل سرینا، کابل 
تاریخ حمله: حوت ۱۳۹۲ 
قربانیان: ۹ کشته و ۱۱زخمی به شمول زنان و کودکان 

خوشحال خوستی(نام مستعار)، ۴۷ ساله و ساکن ولسوالی سپره خوست است، اکنون به عنوان نگهبان با یک شرکت خصوصی در کابل کار می‌کند و می‌گوید که در سال ۱۳۹۲ در وزیرستان زندگی می‌کرد. 

پدر ابوعمر حقانی می‌گوید که فرزند و برادرزاده‌اش در یکی از مدارس مذهبی در وزیرستان مشغول تحصیل قرآن بودند و در آنجا با طالبان ارتباط برقرار کردند. به گفته او، پسرش به طور پنهانی به خوست رفت و یک سال بعد اطلاع یافت که فرزند و برادرزاده‌اش در صفوف طالبان می‌جنگند. 

 خوشحال گفت: «به محض اطلاع، من و برادر بزرگم آنها را پیش خود خواستیم و عذر و زاری کردیم تا از این کار دست بکشند. آنها در خانه با ما توافق کردند، اما نهایتاً از طالبان دست نکشیدند.» 

به گفته خوشحال، به او اطلاع دادند که نیروهای قطعه محافظت خوست، یک گروه ملیشه که با وزارت دفاع افغانستان ارتباط داشت،  فرزندش را دستگیر کردند. اما به گفته او، برادرزاده‌اش هنوز در همان مدرسه بود. 

 پدر ابوعمر حقانی گفت که سه ماه بعد از بی‌خبری از فرزندش گفتند که به دست نیروی محافظت خوست کشته شد. به گفته او، «تا هنوز نمی‌دانم که پسرم کشته شده یا مفقود است اما نماز جنازه غیبی در مدرسه دارالجهاد وزیرستان بر او خواندند و برادرزاده‌ام گفت که انتقام خواهد گرفت.» 

به گفته خوشحال خوستی، چندی بعد او را به مدرسه دارالجهاد دعوت کردند. او گفت: «وقتی به مدرسه ملا قاری غلام گل که اکنون یکی از افراد مهم طالبان در خوست است، رسیدم به من مبارکی گفتند و افزودند که برادرزاده‌ام در یک هوتل حمله استشهادی کرده و۱۰ کافر را که زنان با آنها شراب می‌نوشیدند، کشت.» 

 خوشحال می‌گوید که هرچند او و خانواده‌اش برای از دست دادن عزیزان شان غمگین بودند، اما تبریکی و شادی طالبان و ملاهای مدرسه به وی تا حدی اطمینان خاطر داد. او گفت: « ۱۰۰ هزار روپیه پاکستانی و یک تبریک‌نامه برای من داده شد.» 

او با اظهار ندامت از این عملکرد فرزند و برادر زاده‌اش می‌گوید: «اگر آن موقع می‌دانستم هرگز اجازه نمی‌دادم به این مدرسه بروند. اما ما هم مردمی بی‌سواد هستیم و از این مسایل سر درنمی‌آوردیم. ما دردمند هستیم، حالا با تبریکی و نوازش خلیفه صاحب(سراج الدین حقانی) چه کار کنیم؟» 

خوشحال خوستی نمی‌دانست که در حمله به هوتل سرینا سردار محمد، خبرنگار افغان، همسر و دو فرزند خردسالش کشته شدند. 

 در حمله انتحاری که در ماه حوت ۱۳۹۲ در هتل کابل سرینا رخ داد، ۹ تن به شمول کودکان و زنان کشته شدند. وزیر داخله حکومت پیشین به رسانه‌ها گفت که این حمله توسط گروه حقانی در وزیرستان سازماندهی شده بود.  

ذبیح الله مجاهد، سخنگوی طالبان گفت که این حمله ساعت ۹ شب انجام شد و در آن هوتل مقام‌های بلندپایه داخلی و خارجی حضور داشتند و شراب می‌نوشیدند.  

مهاجم ششم: اسماعیل عمری(نام مستعار) 
سن: ۱۸ ساله 
تحصیلات: طلبه مدرسه 
محل سکونت: زابل 
محل حمله: هلمند، نوی کابل بانک 
تاریخ حمله: سرطان ۱۳۹۶ 
قربانیان: ۲۹ کشته و ۶۰ زخمی به شمول زنان و کودکان 

احسان الله(اسم مستعار) برادر مهاجم انتحاری، ۲۹ ساله و ساکن ولسوالی شاه‌جوی است. او می‌گوید که برادرش اسماعیل عمری در مسجد قرآن می‌خواند و از ۱۱ سالگی توسط ملای مسجد به مدرسه السبحان در کویته فرستاده شد.  

احسان‌الله می‌گوید وقتی برادرش پس از سه ماه آموزش در این مدرسه به زابل بازگشت، در افکار و گفتار او تغییراتی زیادی آمده بود. به گفته احسان الله، «او باری به پدرم که معلم بود، گفت که معلمی را رها کند زیرا معاشش را کفار می‌پردازند و حرام است.» 

او گفت که سه ماه بعد یک عضو گروه ملافاضل، فرمانده مهم طالبان، به نام بسم‌الله جان با بردارش تماس گرفت و او به نام مدرسه از خانه رفت. 

 برادر این مهاجم انتحاری می‌گوید که یازده ماه پس از آن، خبر حمله انتحاری برادرش را در ولایت هلمند از یک دوستش به دست آورد. او می‌گوید که پدرش در بهار ۱۳۹۶ در اثر سکته قبلی درگذشت اما برادرش به خاطر فاتحه پدرش نیز نیامد. ۱۱ ماه بعد به او خبر دادند که اسماعیل در یک حمله انتحاری کشته شده است.  

احسان‌الله می‌گوید که از جنازه و خاکسپاری برادرشان هیچ اطلاعی ندارند. اما مردم و طالبان محلی به او گفتند که برادرش در مقابل کابل بانک در هلمند انتحاری کرد. 

 او می‌گوید که برادرش نه جز دولت بود و نه جز طالبان و نمی‌داند که او چرا انتحاری کرد. او با اظهار ندامت از این عملکرد اسماعیل عمری می‌گوید که  اگر در حمله برادرش، افغان‌ها کشته شده اند، این مایه پشیمانی است. 

 برادر اسماعیل می‌گوید که طالبان برای خانواده‌اش ۳۵ هزار افغانی اهدا کردند و طالبان از او نیز خواستند تا در صفوف این گروه خدمت کند، اما وی این درخواست را  رد کرد. 

احسان‌الله می‌گوید: «من به آنها گفتم که برادرم از شما چه خیر دید که من ببینم. او از هر دوکاندار قرضدار بود و من سال گذشته توانستم بالاخره قرض‌هایش را بپردازم.» 

در ماه سرطان سال ۱۳۹۶، یک بمب‌گذار انتحاری با استفاده از یک موتر پر از مواد منفجره، در نزدیکی دروازه کابل بانک در هلمند انفجاری انجام داد که در نتیجه آن ۲۹ نفر کشته و ۶۰ نفر دیگر زخمی شدند.  

طالبان مسئولیت این حمله را برعهده گرفت. 

مهاجم هفتم: قاری بشیر منصور(نام مستعار) 
سن: ۲۰ سال 
محل اقامت: بادغیس 
تحصیلات: طلبه مدرسه 
محل حمله: محکمه ولایت لوگر 
تاریخ: جوزای ۱۳۹۵ 
قربانیان: ۷ کشته و ۲۳ زخمی 

 قاری بشیر از باشندگان ولایت بادغیس بود. در جریان جنگ‌های داخلی، خانواده او به دیره اسماعیل خان در خیبرپختونخوای پاکستان و سپس به منطقه شیراتل وزیرستان مهاجرت کردند. 

پدرش که ۶۸ سال دارد و نام مستعار سمیع‌الله را برای او انتخاب کردیم، قبلاً چوپانی می‌کرد و حالا در ننگرهار در یک کمپ زندگی می‌کند. او که بیماری سرطان دارد، می‌گوید که فرزندش بر اساس دوستی با جوانان همسایه در وزیرستان با طالبان رابطه داشت. 

 پدرش می‌گوید پس از اطلاع یافتن از پیوستن  قاری بشیر به صفوف طالبان، بارها او را منع کرد، اما یکی  از فرماندهان طالبان در وزیرستان به نام مولوی احمدجان به خانه او آمد و او را تهدید کرد که نباید به پسرش فشار بیاورد. 

 او می‌افزاید: «مردم نیز به خانه او آمده و گفتند که بشیر در راه خدا می‌جنگد و مانع او نشود. من او کم بخت را نامزد هم کردم.» 

 پدر قاری بشیر می‌گوید که به رغم ناداری، فرزندش را وادار به ازدواج کرد تا به این علت از کار با طالبان دست بکشد، اما پس از ازدواج نیز به این مسیر ادامه داد و پس از مدتی به ریاست زندان طالبان در وزیرستان منصوب شد. 

 به گفته پدر قاری بشیر، پسرش بعد از نزاع با برادرش خانه را ترک گفت و سه ماه بعد اطلاع رسید که پسرش در مرکز لوگر دست به حمله انتحاری زده است.  

سمیع‌الله گفت: «من وقتی از این موضوع خبر شدم که عروسم به نقل از طالبان گفت که بشیر حمله استشهادی کرده و می‌خواهند که او با یک طالب دیگر نکاح کند.» 

او که از این اقدام فرزندش ناراحت است، می‌گوید که زندگی عروس و نوه‌اش نیز تباه شده است. 

 در ماه جوزای ۱۳۹۵ دو مهاجم انتحاری به محکمه و سارنوالی ولایت لوگر حمله کردند که چندین کشته و زخمی برجای گذاشت. درگیری یک ساعت طول کشید و  قاری بشیر خود را منفجر کرد و مهاجم دیگر نیز در درگیری کشته شد. 

در این حمله، علاوه بر غیرنظامیان، رئیس تازه منصوب سارنوالی استیناف ولایت لوگر، محمد اکرام نجات، نیز کشته شد. 

طالبان مسئولیت این حمله را برعهده گرفت. 

 مهاجم هشتم: مصباح‌الدین اسلامیار(نام مستعار) 
سن: ۲۳ ساله 
سطح تحصیلات: طلبه مدرسه 
محل اقامت: پکتیکا و کویته 
محل حمله: صف نیروهای خارجی در قندهار 
تاریخ حمله: ۱۱ اسد ۱۳۹۶ 
قربانیان: ۹ کشته و ۱۲ زخمی، تلفات نیروهای خارجی مشخص نیست 

پاینده محمد(نام مستعار)، ساکن ولسوالی وازیخواه پکتیکا است که اکنون به عنوان یک نگهبان در صفوف طالبان در ولایت میدان وردک خدمت می‌کند. 

پاینده محمد، که ۳۱ سال سن دارد، می‌گوید که برادرش در سال ۱۳۹۱، زمانی که هنوز یک نوجوان بود، از خانه خارج شد و در مدت پنج سال هیچ‌گاه به خانه بازنگشت. 

پاینده محمد می‌گوید که او با برادرش تا زمانی که خبر شد در کندهار حمله انتحاری انجام داده، ارتباطی نداشت.اگرچه او در صفوف طالبان خدمت می‌کند، اما از حمله انتحاری برادرش ناراضی است. 

او می‌گوید: «اگرچه شهادت مرتبه بلندی است و برادرم بر ضد اشغالگران کافر حمله استشهادی انجام داد، اما من دست و بازوی خود را از دست داده‌ام.» 

پاینده محمد اضافه می‌کند که قبل از حمله انتحاری برادرش، یکبار به او احوال داده شد که برادرش به عنوان ولسوال در یکی از ولسوالی‌های طالبان در ولایت غزنی منصوب شده است، اما به رغم تلاش‌های زیاد نتوانست با برادرش تماس بگیرد. 

او می‌گوید که برادرش ازدواج نکرده بود و تنها برای مدت کوتاهی در مدرسه روستا با یک ملا درس خوانده بود که آن ملا نیز بعداً در یک حمله پهپادی در پکتیکا کشته شد. 

در تاریخ ۱۱ اسد سال ۱۳۹۶، در منطقه شوراندام بین ولسوالی دامان و شهر قندهار، یک حمله انتحاری علیه یک کاروان نیروهای خارجی صورت گرفت. 

نیروهای خارجی به یک مرکز امنیت ملی این ولایت رفته بودند و در زمان بازگشت، یک موتر پر از مواد انفجاری به آنها حمله کرد که علاوه بر نیروهای خارجی،  یک موتر کاستر و یک موتر سراچه نیز در این حمله آسیب دیدند. 

نیروهای حمایت قاطع در یک بیانیه حمله به عساکر خود را تایید کردند اما درباره تلفات خود چیزی نگفتند. 

در این حمله ۹ غیرنظامی کشته و ۱۲ نفر دیگر زخمی شدند. 

قاری یوسف احمدی، سخنگوی طالبان، مسئولیت این رویداد را بر عهده گرفت. 

اداره امنیت ملی افغانستان در یک بیانیه اعلام کرد که مهاجم انتحاری قاری سجاد نام داشت که در یک اردوگاه آموزشی بمبگذاران انتحاری در کویته آموزش دیده بود. 

مهاجم نهم: قاری سلیمان یوسف(نام مستعار) 
سن: ۱۹ ساله 
محل اقامت: خوست 
سطح تحصیل: طلبه مدرسه 
محل حمله: مزارشریف، حمله به موتر ارتش ملی 
تاریخ حمله: دلو ۱۳۹۴ 
قربانیان: ۳ کشته و ۱۸ زخمی 

نصیرخان(نام مستعار)، ۶۳ ساله و ساکن ولسوالی دوه منده خوست و دوکاندار است. نصیر خان تایید می‌کند که پسرش برای طالبان حمله انتحاری انجام داد. 

او می‌گوید که پسرش ازدواج کرده بود و یک پسر هم از او مانده است. قاری سلیمان در منطقه خود با طالبان روابط نزدیکی داشت و پسر عمه‌اش یکی از فرماندهان طالبان بود. 

او اضافه می‌کند: «پسرم ابتدا با پسر عمه خود در یکجا جهاد می‌کرد و سپس بعد از آنکه قطعه محافظت خوست به آنها حمله کرد، به وزیرستان رفت.» 

نصیر خان می‌گوید که پسرش در حمله نیروهای محلی دولت زخمی شد و برای درمان به یک شفاخانه در وزیرستان منتقل شد، اما  پس از آن دیگر به خانه برنگشت. 

او می‌گوید که گاهی از طریق تلفن با قاری سلیمان صحبت می‌کرد، اما هیچ راهی برای بازگشت او نبود. 

نصیر خان می‌گوید: «حکومت اجازه بازگشت را به او نمی‌داد و اگر باز می‌گشت کشته یا دستگیر می‌شد، پس من نیز به او مشوره دادم که بازنگرد و در همانجا کار و تجارت را شروع کند.» 

پدر این مهاجم انتحاری می‌گوید که طلا و جواهر همسر و دختر خود را فروخت و حدود چهارصد و ۵۰ هزار روپیه پاکستانی به پسرش برای شروع کار و تجارت فرستاد، اما شش ماه بعد خبر شد که پسرش حمله انتحاری انجام داده است. 

او می‌گوید:«ابتدا خبر رسید که پسرم بر ضد امریکایی‌ها حمله انتحاری انجام داده و ۲۰ امریکایی را مردار کرده است. اما بعداً اطلاع رسید که او بر ضد ارتش ملی حمله انتحاری انجام داده است.» 

نصیر خان از حمله انتحاری پسرش ناراضی است و می‌گوید که اگر پسرش در وزیرستان نمانده بود، هیچ‌وقت حمله انتحاری نمی‌کرد. 

او می‌گوید که اکنون طالبان به وی یک کارت مخصوص خانواده‌های حمله‌کنندگان انتحاری داده‌اند که نشان‌دهنده اهمیت خاصی برای او است. 

نصیر خان می‌گوید: «حتی اگر من شاه دنیا هم باشم، چه بدردم می خورد؟ پسرم مرده است.» 

در ماه دلو سال ۱۳۹۴، صبح روز دوشنبه، در شهر مزار شریف یک حمله‌کننده انتحاری به یک کاستر موتر نیروهای ارتش ملی حمله کرد که در نتیجه آن سه عضو ارتش کشته شدند. 

در این حمله ۱۸ نفر دیگر از جمله سه زن زخمی شدند. 

طالبان مسئولیت این حمله را پذیرفت و اعلام کرد که مهاجم انتحاری با استفاده از موترسیکل به موتر کاستر نیروهای ارتش حمله کرد. 

مهاجم دهم: قاری اسحاق سنگری(نام مستعار) 
سن: ۲۰ ساله 
تحصیلات: بی‌سواد 
محل اقامت: لغمان 
محل حمله: مهترلام 
تاریخ حمله: میزان ۱۳۹۹ 
قربانیان: ۸ کشته و ۳۶ زخمی 

 اسماعیل(نام مستعار) یک کشاورز ۵۸ ساله از ولسوالی النیگار لغمان است. اسماعیل تایید می‌کند که پسرش حمله انتحاری علیه رحمت الله یارمل،  والی لغمان، در شهر مهترلام انجام داد. 

او می‌گوید که روابطش با پسرش خوب نبود، زیرا از ۱۴سالگی با طالبان بود. به گفته او، پسرش یک سال قبل از حمله انتحاری در منطقه سنگردره جنگید و در آن نبرد دو همقطارش کشته شدند. 

او ادامه داد: «پس از این جنگ به ما خبر داده شد که قاری دستگیر شده و به پاکستان منتقل شده است. اما دو ماه بعد به خانه بازگشت و گفت که مشکلاتش در کمیسیون طالبان حل شده است.» 

اسماعیل می‌گوید که پسرش حدود یک ماه در خانه بود و هیچ فعالیت مسلحانه‌ نمی‌کرد، اما بعداً دوباره به پاکستان رفت و بیست روز بعد از حمله انتحاری خبردار شد که پسرش به والی لغمان حمله انتحاری کرد. 

او می‌گوید که دو فرزند و همسر پسرش هم اکنون با او زندگی می‌کنند. 

اسماعیل از حمله انتحاری پسرش ناراحت است و می‌گوید که مادر پسرش از غم این اتفاق یک و نیم سال بعد فوت کرد. 

وقتی از او پرسیدم که آیا از حمله انتحاری پسرش ناراحت است، گفت: «خدا می‌داند که آیا پسرم برای اسلام حمله استشهادی کرد یا نه؛ من چه می‌توانم بگویم. اما دلم درد می‌کند، چرا ناراحت نباشم.» 

به گفته او، به عنوان پدر از اینک ه سال‌ها بر روی پسرش زحمت کشید و حالا از دستش داده، ناراحت و دردمند است. 

او گفت: «برای یک پدر سخت است که نه جسد پسرش را ببیند، نه جنازه‌اش و نه قبر او را.» 

به گفته اسماعیل، طالبان دو بار به او کمک نقدی و مواد غذایی دادند و از حمله انتحاری پسرش تشکر کردند. 

در ۱۴ میزان سال ۱۳۹۹، صبح روز دوشنبه ساعت ۱۰ در منطقه سلطان غازی بابا شهر مهترلام یک مهاجم انتحاری با موتر به کاروان والی لغمان حمله کرد که در آن، ۸ نفر از جمله غیرنظامیان کشته و ۳۶ نفر از جمله والی لغمان زخمی شدند. 

اگرچه طالبان در مورد این حادثه چیزی به رسانه‌ها نگفتند، اما دولت وقت این اقدام را به طالبان نسبت داد. 

کمک طالبان به پدر اسحاق سنگری نشان می‌دهد که عضو طالبان این حمله را انجام داده بود. 

 مهاجم یازدهم: قاری نایب قریشی(نام مستعار) 
سن: ۲۲ ساله 
محل اقامت: ارزگان 
تحصیلات: بی‌سواد 
محل حمله: مرکز توزیع تذکره در کابل 
تاریخ: ثور ۱۳۹۷ 
قربانیان: ۷۰ کشته و ۱۲۱ زخمی 

 ملا امین(نام مستعار) از ولسوالی چوری در ارزگان است که اکنون در قندوز در یک کندک نظامی وزارت دفاع طالبان کار می‌کند. او می‌گوید که برادر کوچکترش در کابل حمله انتحاری انجام داد. 

به گفته ملا امین، پدر آنها نیز عضو گروه طالبان بود و هشت سال پیش در یک حمله کشته شد. 

او می‌گوید که برادرش در ساخت بمب‌ها ماهر بود و این مهارت را در کویته در زمان حیات پدرش آموخته بود. 

 ملا امین درباره قاری نایب می‌گوید: «او بسیار باهوش و چابک بود، ما او را پلنگ صدا می‌کردیم و با رضایت همه عضو تولی استشهادی شد و در وزیرستان، ناصر باغ و کویته در مراکز ما آموزش دید.» 

ملا امین می‌گوید که از حمله انتحاری برادرش ناراحت نیست، زیرا خود را در راه خدا قربانی کرد و مردم افغانستان اکنون نتیجه قربانی‌اش را می‌بینند. 

وقتی پرسیدم که برادرش در کجا حمله انتحاری انجام داد، او گفت: «برادرم در یک مرکز انتخابات حکومت پیشین کافر و مرتد حمله انتحاری انجام داد و مرتدها را کشت.» 

وقتی به او گفتم که در حمله انتحاری برادرش دهها غیرنظامی کشته و زخمی شدند که همه مسلمان و افغان بودند، گفت: «برادرم حمله انتحاری نه بلکه استشهادی کرد و در راه خدا جهاد کرد و مرتدهای حکومت کافر را کشت.» 

وقتی پرسیدیم که داعش ادعا کرده بود که این حمله توسط یکی از جنگجویان آن انجام شد، ملاامین به سوالات بیشتر ما پاسخ نداد و ارتباط تلفنی را قطع کرد. 

در تاریخ ۱ ثور سال ۱۳۹۷، صبح روز یکشنبه در شهر کابل در ناحیه ششم امنیتی به مرکز توزیع تذکره حمله انتحاری صورت گرفت که بر اثر آن ۷۰ نفر از جمله زنان و کودکان کشته و ۱۲۰ نفر دیگر زخمی شدند. 

وزارت امور داخله گفته بود که حمله‌کننده انتحاری در صف ثبت‌نام تذکره برای انتخابات در میان جمعیت خود را منفجر کرد. 

ذبیح‌الله مجاهد، سخنگوی طالبان، در آن زمان مسئولیت این حادثه را نپذیرفت، اما از مردم خواست که در انتخابات شرکت نکنند. 

داعش مسئولیت این حمله را برعهده گرفته بود؛ اما براساس فهرستی که وزارت دفاع طالبان به اداره امور فرستاده بود، قاری نایب از اعضای تولی انتحاری طالبان معرفی شده که باید به خانواده‌اش کمک شود. 

 مهاجم دوازدهم: سلیم فدایی(نام مستعار) 
سن: ۲۰ ساله 
محل اقامت: لوگر 
سطح تحصیلات: طلبه مدرسه حقانی 
محل حمله: ننگرهار، جاده پشتونستان 
تاریخ حمله: ۲۷ جوزای ۱۳۹۷ 
قربانیان: ۲۱ کشته و ۴۵ زخمی 

ملامحمد آغاجان(نام مستعار)، ۶۹ ساله از ولسوالی ازره لوگر است که اکنون به عنوان یک مبلغ مذهبی فعالیت می‌کند. او می‌گوید که پسرش حمله انتحاری انجام داد و او چهار ماه بعد از حمله از این موضوع باخبر شد. 

به گفته او، پسرش در مدرسه حقانیه در پاکستان در دوره‌های کوتاه مدت علوم دینی شرکت کرده و سالی دو بار به خانه بازمی‌گشت. 

محمدآغا می‌گوید که آخرین بار پسرش را یک و نیم سال قبل از حمله انتحاری دید و خبر حمله انتحاری سلیم را یکی از دوستان پاکستانی او در مدرسه حقانیه از طریق تلفن خبر داد. 

محمدآغا اضافه می‌کند:«به سختی شماره قاری رشید را پیدا کردم و وقتی به او زنگ زدم، به من گفت که پسرم در عید فطر حمله استشهادی کرد، به من تبریک گفت و فاتحه داد.» 

پدر این مهاجم انتحاری می‌گوید که دو سال بعد یک گروه از طالبان به خانه‌اش آمده و وسایل باقی‌مانده سلیم و یکصد هزار روپیه به او دادند. 

پدر سلیم فدایی هنوز نمی‌داند که پسرش در جلال آباد به چه کسی حمله کرد، اما به او گفته شد که نیروهای خارجی را کشت. 

بر اساس لیست اداره امور طالبان، او در پشتونستان واټ شهر جلال‌آباد در سومین روز عید فطر حمله انتحاری انجام داد. این حمله انتحاری در زمانی اتفاق افتاد که بین حکومت و طالبان آتش‌بس سه‌روزه برقرار بود و گروهی از طالبان به دفتر والی ننگرهار رفته بودند. 

در این حمله انتحاری، ۲۱ غیرنظامی کشته و ۴۵ نفر دیگر زخمی شدند. 

هیچ گروه مسلحی مسئولیت این حمله را برعهده نگرفت؛ اما دفتر ریاست‌جمهوری اعلام کرده بود که طالبان در برخی مناطق افغانستان از توافق آتش‌بس سرپیچی کرده‌اند. 

محمدآغا می‌گوید که پس از روی کار آمدن حکومت طالبان دو بار به کابل فراخوانده شده و کمک نقدی دریافت کرده است. 

او می‌افزاید که طالبان به او گفته‌اند که اگر مایل است یک عضو خانواده خود را می‌تواند معرفی کند تا در حکومت طالبان استخدام شود. 

اما محمدآغا می‌گوید: «یک پسر دیگر نیز دارم که هنوز مکتب را تمام کرده است. اما یک شهید بی‌کفن و دفن برای من کافی است، هنوز هم در آرمان دیدن جسد او هستم.» 

او با ناراحتی می‌گوید که اگر از عاقبت کار سلیم آگاه می‌بود، هرگز پسرش را به مدرسه حقانیه نمی‌فرستاد. 

با توجه به اعترافات خانواده‌های مهاجمان، به نظر می‌رسد که در حملات انتحاری طالبان، جوانان و نوجوان به کار گرفته شدند، خانواده‌های آنها از کار آنها آگاه نبودند و سه مرکز آموزشی در وزیرستان، کویته و باجور در آموزش حمله‌کنندگان انتحاری نقش فعال داشتند.